پرونده ویژه «زیست بوم» درباره جنبش محیط زیستی کردستان. همه چیز از کردستان شروع شد

ارسال کننده خبر شهریار ایازی

پرونده ویژه «زیست بوم» درباره جنبش محیط زیستی کردستان

همه چیز از کردستان شروع شدای و نماز می خوانی، نمازت وقتی قبول است که آن کبک ها را آزاد کنی! با این حرف پسرم و همراهی دخترم با ایشان و مشاهده اقدام آقای عزیزی در شکستن اسلحه در رسانه ها و دعوت برای حفاظت از طبیعت تصمیم قاطع گرفتم، من هم قدمی برای حفاظت از طبیعت و زندگی فرزندانم بردارم و جواب رد به خریداران کبک هایم بدهم

حیدر ویسیزیست بوم/ حیدر ویسی*: می شود روز 25 / 11 / 1392 را در تقویم رسمی کشور به نام روز « نه به شکار» ثبت کرد. روز جمعه ای که خبر شکستن اسلحه توسط یکی از شکارچیان روستای «درکی» شهر سروآباد کردستان ابتدا در سایت ها و سپس در شبکه های ماهواره ای کُردی پخش شد و در اندک زمانی این رخداد غافلگیرکننده در کانال های تلویزیون رسمی و شبکه استانی کردستان بازتاب پیدا کرد و موج عظیمی از شوق و امید را در میان علاقمندان به طبیعت ایران به وجود آورد.

 

شکستن اسلحه توسط یک شکارچی آن هم در استان کردستان که از دیر باز شکار به عنوان یک فعالیت ارتزاقی و گاه تفریحی در آن شناخته می شد با حمایت تشکل های مردمی و انعکاس گسترده حمایت از حیات وحش و حفاظت از طبیعت (پاراستن ژینگه) وارد مرحله جدیدی شد.

 

روستای درکی که این شعله امید بخش از آنجا روشنی گرفت داخل منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو در اورامانات واقع شده است. این روستا زادگاه محمدعلی محمدیان است، همان معلم دلسوز مریوانی که برای همدردی با دانش آموز سرطانی سر خود را تراشید و به یکی از چهره های خوشنام در کشور تبدیل شد. احمد عزیزی با شکستن اسلحه خود به ندای دخترش « یلدا» خانم «بله» گفت و شکار را برای همیشه کنار گذاشت و با این حرکت موجی از «نه» گفتن به شکار را در استان کردستان به راه انداخت.

 

عزیزی می گوید تحت تاثیر آموزش های تشکل چیای سبز مریوان قرار گرفته است که در زمستان اعضای آن برای آموزش مسائل زیست محیطی چندین بار به روستای آنها رفته بودند. تشکلی که پیش از این با بهره گیری از اعضای غیور خود در زمینه خاموش کردن آتش سوزی جنگل ها در کردستان از جان مایه گذاشته بودند. عزیزی که پیش از این شکارچی بود حالا برای حفاظت از طبیعت کردستان آستین بالا زده و هرکجا بحثی در خصوص حمایت از محیط زیست باشد حضور فعالی دارد. او با پیشقدم شدن و شکستن تابوی شکار در جامعه ای که تقریباً می توان در هر خانه آن تفنگی یافت و قریب به اتفاق این تفنگ ها برای شکار استفاده می شوند به یاری سازمان محیط زیست آمد.

 

استان کردستان با گذشت چند سال هنوز سوگوار چهار محیط بان خود است که در راه حفاظت از محیط زیست این دیار سرسبز به رگبار بسته شدند، اقدامات داوطلبانه ای از این دست همه را امیدوار می کند که خون آن شهدا پایمال نشده و در رگ های سرزمین نجیب بلوط ها جاری شده است. حالا خود مردم کردستان برای همکاری و جلوگیری از شکار پیشقدم می شوند و در این راه از ادارات محیط زیست نیز پیشی می گیرند و مانع دست درازی سودجویان به دشت و کوهستانند. پیش گامی مردم در آزاد کردن کبک و سوزاندن قفس و کنار گذاشتن تفنگ پیام ارزشمند و آرامش بخشی برای طبیعت کردستان دارد. سرزمینی که زخم خورده گلوله و خشم و کین بوده است.

 

کبک پرنده ای زیبا با صدای دل انگیز و روح نواز است که در میان مردم کُرد جایگاه ویژای دارد و در بعضی خانواده ها مانند حیوانی دست آموز نگهداری می شود. شکارچیان البته از این کبک ها به عنوان طعمه برای به دام انداختن کبک های دیگر در طبیعت استفاده می کنند.

 

کبکی که خوب دعوا و عالی بخواند با قیمت های نزدیک دو میلیون تومان و بالاتر خرید و فروش می شود که همین موضوع وقتی در کنار بیکاری گسترده در استان قرار می گیرد به عنوان ابزاری برای کسب درآمد در می آید.

 

شکستن تفنگ به دنبال خود سونامی خوشایند آزاد کردن کبک های گرفتار و سوزاندن قفس های کبک و ابزار و ادواتی شکار و به دام انداختن این پرنده خوش خرام را به همراه آورد. در اسفند ماه 92 تعداد 15 نفر از شکارچیان شهرکامیاران طی مراسمی رسمی و با قرائت قسم نامه ای کنار گذاشتن تفنگ و نه گفتن به شکار و آزاد کردن کبک های گرفتار را جشن گرفتند.

 

این موج دلنشین که مثل پیچیدن صدای مست کننده کبک ها در کوه های سر به فلک کشیده کردستان امتداد پیدا کرد و به شهر و روستاهای بسیاری در این استان رسید. در فاصله کوتاهی در شهرستان سقز شاهد چنین حرکتی بودیم. حالا هر روز در اداره کل محیط زیست استان با تماس مردم برای دعوت به مراسم آزاد سازی کبک و وداع با شکار مواجه هستیم. در طول بیست سال خدمتم در سازمان حفاظت محیط زیست هیچوقت شاهد شکل گیری چنین رویدادی نبوده ام.

 

برای نمونه در مورخ 25 / 12 / 1392 تلفن اداره به صدا درآمد. فردی خود را معرفی کرد و گفت:« می خواهم کبکهایم را آزاد کنم، باید چکار کنم و کجا ببرم؟» . با هماهنگی همکاران و صدا و سیمای استان به منزل آقای علی زندکریمی ساکن محله نایسر سنندج شدیم. ایشان تعداد 17 قطعه کبک که بیش از چهار میلیون تومان ارزش مادی داشت را در اختیار محیط زیست گذاشت.

 

او گفت: « داشتم نماز می خواندم، بعد از اتمام نماز، پسر 12 ساله ام گفت بابا نمازت قبول نیست! گفتم چرا؟ گفت شما کبک ها را زندانی کرده ای و نماز می خوانی، نمازت وقتی قبول است که آن کبک ها را آزاد کنی! با این حرف پسرم و همراهی دخترم با ایشان و مشاهده اقدام آقای عزیزی در شکستن اسلحه در رسانه ها و دعوت برای حفاظت از طبیعت تصمیم قاطع گرفتم، من هم قدمی برای حفاظت از طبیعت و زندگی فرزندانم بردارم و جواب رد به خریداران کبک هایم بدهم».

 

در آخرین روز رسمی کار اداری در سال 92 با دعوت اهالی روستای « تنگی سر» یکی دیگر از روستاهای سنندج برای شرکت در مراسم مردمی آن روستا برای آزاد سازی کبک ها و سوزاندن قفس دعوت شدیم. مردم همیشه جلوتر از ما بودند. سریعاً در اداره با تهیه لوح تقدیر و گرفتن چند شاخه گل و شیرینی در دو اکیب با خوشحالی عازم روستا که از سنندج دو ساعت فاصله داشت حرکت کردیم. در بدو ورود با استقبال بی نظیر مردم که اصلا انتظار آنرا نداشتم (قبلا ما برای برخورد با شکارچیان به این مناطق می رفتیم و در زیر نگاه مردم تنفر از خود را حس می کردیم و کسی احساس حفاظت و حمایت از طبیعت را نشان نمی داد اما اکنون خود مردم بویژه جوانان شکارچیان را راهنمایی و یا وادار به ترک شکار می کنند) روبرو با کمال خوشروئی و خیر مقدم مردم که همه در کنار مسجد جمع بودند روبرو شدیم. چند جوان که برنامه را تدارک دیده بودند مارا به صرف نهار دعوت کردند. بخاطر خانه های پلکانی (پشت بام خانه جلویی حیاط خانه بالایی است و همه روستاهای اورامانات چنین اند) ماشین جلوتر نمی رفت و پیاده 15 دقیقه شیب سربالایی را طی نمودیم و در طول مسیر داخل روستا و رودخانه ای که از وسط روستا می گذشت نگاه می کردیم و شگفت زده بودیم که این روستا چطور این همه تمیز و پاکیزه است. معاون مدیرکل پیشنهاد داد که این روستا شایسته دریافت عنوان روستای سالم است.