شکار و قاچاق حیات وحش در پوشش سمن‌های محیط زیستی

یک فعال محیط زیست نسبت به فعالیت آزادانه شکارچیان و شکارفروشان و قاچاقچیان گونه‌های در معرض انقراض در پوشش سمن‌ها و تشکل‌های محیط زیستی هشدار داد.

شکار و قاچاق حیات وحش در پوشش سمن‌های محیط زیستی

 

عباس اسکندری، فعال محیط زیست و عضو شورای مرکزی ستاد مردمی دفاع از حقوق حیوانات ایران (سمدا) به خبرنگار مهر گفت: اگر به نمونه‌های موجود از متن اساسنامه‌های برخی از تشکل‌ها و مفاد مرامنامه سمن‌های به‌ظاهر محیط زیستی در سایت‌ها رجوع و توجه کنید ملاحظه می‌شود که شکار را به عنوان یک ورزش در بندهای خود گنجانده‌اند و برای اعضای آتی و احتمالی‌ و شاید به جهت مخالفت‌های پیش رو و مشروعیت و وجهه قانونی بخشیدن به این موضوع آن را برای اعضای خود تبیین و تعریف کرده‌اند.

اصطلاحات من درآوردی مانند «شکار مسئولیت پذیر»  چیزی است شبیه به «قتل توام با مسئولیت»  که در هیچ عرف و منطقی پذیرفتنی نیست. ریختن خون یک موجود زنده مصداق کدام «ورزش» است؟  سکندری افزود: برای نمونه در پیوست شماره ۱ اساسنامه یکی از این گروه‌ها آمده است «این مرامنامه مجموعه‌ای از باورهای مشترک است که اعضاء این تشکل با اعلام پایبندی به آن خود را از سایر اقشار جامعه ممتاز می‌سازند و باید به خاطر داشته باشیم، شکار مسئولیت‌پذیر نیازمند حرکت‌های سنجیده و رقابتی متناسب با شرایط طبیعت است و آینده این ورزش وابسته به حرکات و رفتاری‌ست که ما به عنوان نسل امروز از خود به تظاهر می‌گذاریم. پس من به عنوان عضو گروه متعهد می‌گردم به محیط زیست و حیات‌وحش احترام بگذارم»!

وی با طرح این پرسش که آیا این تناقض در گفتار و رفتار این افراد را باید امری عادی و از سر دلسوزی تلقی کنیم گفت: اصطلاحات من درآوردی مانند «شکار مسئولیت پذیر»  چیزی است شبیه به «قتل توام با مسئولیت»  که در هیچ عرف و منطقی پذیرفتنی نیست. یا مثلا عبارت «رقابت متناسب با شرایط طبیعت»  هم از آن گزیده های قابل تفسیر و زیرکانه‌ای است که چراغ سبز برای کشتار را در لفافه بیان کرده است. لازم است از این دوستان متعهد به محیط زیست و حیات وحش بپرسیم  ریختن خون یک موجود زنده مصداق کدام «ورزش» است؟

این فعال محیط زیست با طرح مثالی دیگر گفت: در بند ۵-۸ اساسنامه یکی دیگر از این گروه‌های محیط زیستی که بهتر است بگوییم قرق اختصاصی شکار، یا شکارگاه که در آن مردم را این‌گونه به دخالت در چرخه طبیعی و نظام اکوسیستم‌ها، آن هم در جهت کسب منافع بیشتر دعوت کرده، تاکید شده است بر «تشویق مردم به مشارکت در برنامه‌های پرورش و تکثیر حیوانات قابل شکار در قرق‌های خصوصی و مصنوعی بخصوص در منطقه منصورآباد رفسنجان». آیا دخالت در چرخه زیستی و اکوسیستم‌ها به کمک عوامل انسانی رفتاری علمی و محیط‌زیستی تلقی می‌شود؟

اسکندری ادامه داد: همچنین افرادی که با استفاده از چهره‌های هنری و سینمایی از جیب مردم ساده‌دل پول تجهیز و برپایی قرق‌های شکار خود را فراهم می‌کنند، در قالب سمن ها و تشکل های محیط زیستی، نمونه دیگری است از  رسمیت بخشیدن به فعالیتِ خلاف زیر نقابِ فعالیت محیط زیستی  و مردمی که خیال می‌کنند کمک‌ها و اعانه‌های جمع آوری شده از سوی این نفرات صرفا جهت حفاظت از فلان گونه جانوریِ در حال انقراض هزینه می شود. آیا یک دوستدار و دلسوز واقعی طبیعت و حیات‌وحش می‌تواند به بهانه‌های واهی به روی گونه‌های با ارزش و در حال انقراض جانوری آتش بگشاید؟ آیا شکار ورزش است؟ و اگر اینچنین است از سر نیاز است یا لذت‌جویی؟

سازمان حفاظت از محیط زیست که وظیفه ذاتی اش حفاظت از گونه های حیات وحش است در سالیان نه چندان دور توسط شکارچیان راه اندازی  شده و امروز بیشتر از همیشه به همان روزهای نخستین شبیه است و توسط شکارچیان تسخیر شده استوی تصریح کرد: اگر به فتاوی مراجع و علمای دینی رجوع شود به صراحت به این موضوع اشاره شده است که شکار غیر ضروری و از سر تفریح و لذت‌طلبی در عمل فعلی حرام است اما شوربختانه با توجه به علاقه روز افزون جامعه به طبیعت و گونه‌های جانوری در این حوزه شاهد رشد روز افزون و حضور افرادی هستیم که با نقاب حیوان‌دوستی در پوشش سمن‌ها و تشکل‌های محیط‌زیستی و بعضا خیریه مشغول مال‌اندوزی بواسطه جذب مشتری برای شکار گونه‌های جانوری در قرق‌ها و پارک‌های ملی هستند.

این فعال محیط زیست تاکید کرد: اشخاصی در نقش فعال محیط زیست، عکاس حیات‌وحش، دوستدار طبیعت و طبیعتگرد و پرنده‌نگر تا موسسات و شرکت‌های گردشگری و تورگردانان و حتی برخی کارمندان و کارشناسان و محیطبانان سازمان محیط‌زیست که با توجه به منافع مالی مشترک در این کار متحد باهم به صورت مهندسی شده و هماهنگ در شبکه‌های اجتماعی بدون هیچ مانع قانونی دست به تبلیغ و ترویج و توجیه فرهنگ منحط و اشرافی شکار و جذب مشتریان لاکچری با پروانه‌های چند صد میلیونی از سرتاسر ایران و جهان برای صاحبان قرق‌ها و فروش ادوات شکار و تیراندازی به صورت محسوس و نامحسوس می‌کنند.

اسکندری در تشریح این موارد گفت: برای مثال عکاسانی که با حضور در قرق‌ها و گرفتن عکس‌های متعدد از چهارپایان و قرار دادن تصاویر آن‌ها در صفحات و سایت‌ها برای این موجودات بخت برگشته مشتریان متمول جذب می‌کنند؛  افرادی که عموما در شبکه‌های اجتماعی خود را دلسوز و حامی‌ حقوق حیوانات، و عاشق و سینه‌چاک طبیعت و حیات‌وحش به عموم معرفی می‌کنند، اما در باطن هدف و قصدشان چیزی جز سوداگری و مال‌اندوزی و ماجراجویی و لذت‌طلبی نیست؛  اشخاصی که مراتع طبیعی را با زمین کشاورزی و گونه‌های جانوری را با گله‌های دام و دامپروری اشتباه گرفته‌اند؛  متاسفانه وقاحت و منفعت‌طلبی این دسته در خلاء قانون و بازدارنده‌های ناکافی در این حوزه تمامی ندارد و طمع‌ورزی و مال‌اندوزی آن‌ها در این رابطه سیری ناپذیر است.

وی یادآور شد: با کمی حوصله و گشت و گذاری مختصر در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی و زیر نظر گرفتن فعالیت این دسته در صفحات مجازی و شخصیِ این تیپ افراد به راحتی خواهید دید که نه تنها با خونفروشی و دلالی شکار، بلکه از طرفی دیگر با پررویی و وقاحت با برپایی کمپین‌ها، خیریه‌ها و قرار دادن حساب‌های ارزی و ریالی خود و موسسات وابسته به آن با کمک بعضی سلبریتی های به‌ظاهر دوستدار حیات وحش  هزینه آب و علوفه برای پروار کردن کل و میش و قوچ و مرالی که در قرق‌ها قرار است در انتها شکارِ شکارچیان متمول‌شان شود را هم از مردم ساده‌دل و خیرخواه و بی‌خبر از ماجرا طلب و جمع‌آوری می‌کنند. آیا پول آب و علوفه پروار کردن قوچ و کل و میشی که قرار است دست آخر شکار افراد متمول شود باید از حساب مردم آنهم در پوشش خیریه جمع‌آوری و صرف شود؟

اسکندری تصریح کرد: شکار و شکارفروشی برای این افراد و مشتریان اهل تفنن لاکچری‌ و خوشگذرانشان نه از روی نیاز، بلکه با محاسبه سرانگشتی و مقایسه محصولات دامی و در دسترس عموم، با قیمت‌های  چند ده‌ و حتی چند صدمیلیونی گوشت و اعضا و جوارح و شاخ و پوست و کله و هزینه‌های گزافی که برای تاکسیدرمی آن‌ها صرف می‌شود به راحتی توجیهات واهی و منفعت‌طلبانه این صنف و نفراتشان بی‌اساس و شگردهای آنها در توجیه این رفتار منفعت‌جویانه و البته اشرافی‌ برملا می‌شود. حالا تخمین قیمت ادوات و امکانات و آفرودهای لوکس و گرانقیمت مورد نیاز برای این فعالیت به کنار. با ردگیری این موضوع به راحتی می‌توان به این واقعیت پی‌برد که محیط‌زیست و علی‌الخصوص حیات‌وحش برای این دسته تنها بهانه و دکانی برای مال‌اندوزی و تفریحات و سرگرمی های سطحی و زودگذر است. آیا نفراتی که در پوشش این سمن‌ها و بعضا خیریه‌ها به شکارچیان متمول سرویس و خدمات شکار ارایه می‌کنند فعال محیط‌زیست و دوستدار حیات‌وحش محسوب می‌شوند؟ یا اینکه به لطف بی‌توجهی و بعضا همکاری و همراهی مدیرانی در سازمان محیط زیست با این نفرات باید شکار را به عنوان یک رفتار محیط‌زیستی با توجیهات واهی و عوام‌فریبانه این افراد امری عادی و در خدمت حیات وحش تلقی کنیم؟

وی در پایان گفت: وضعیت آشفته حیات وحش رو به زوال کشور و رونق گرفتن مقوله شکار بعنوان یکی از شاخه های اکوتوریسم محصول تفکر تشکل هایی است که ظاهرا  در لفافه پروژه های حفاظت از حیوانات رو به انقراض اما در باطن جهت خون فروشی، ورود شکارچیان در قالب گردشگر را رونق بخشیده اند.  سازمان حفاظت از محیط زیست که وظیفه ذاتی اش حفاظت از گونه های حیات وحش است در سالیان نه چندان دور توسط شکارچیان راه اندازی  شده و امروز بیشتر از همیشه به همان روزهای نخستین شبیه است و توسط شکارچیان تسخیر شده است. اما آیا باید در مقابل بهره‌کشی‌های اینچنینی این افراد در پوشش خیریه‌ها و سمن‌های محیط زیستی سکوت کنیم؟