تردید درنتایج آزمایش‌های دامپزشکی گلستان، برای مرگ دسته جمعی قوچ و میش‌های پارک ملی

پس از گذشتن بیش از یکماه از حادثه و اعلام “براکسی” به عنوان دلیل مرگ دسته جمعی 160 راس قوچ ومیش در پارک ملی گلستان از سوی دامپزشکی گلستان، برخی کارشناسان، این علت را با شواهد عینی و آثار برجا مانده بر لاشه ها منطقی نمی دانند. آنها می‌گویند اگر قرار بوده علت مرگ حیوانات پارک، زخمی شدن معده و روده بر اثر خوردن علف یخزده باشد؛ زخم ها باید ابتدا نای و مری حیوان‌ها را زخمی می‌کرد و اگر قرار بود یخ زدگی خراش ایجاد کند باید این خراش پیش از معده و روده، ابتدا در نای و مری حیوان ها ایجاد می شد.

تردید درنتایج آزمایش‌های دامپزشکی گلستان، برای مرگ دسته جمعی قوچ و میش‌های پارک ملی

ماجرایی مبهم و نتایج یک آزمایش

اخیرا معاون سلامت دامپزشکی استان گلستان علت مرگ را اعلام کرد و گفت که بر اساس اعلام نتیجه آزمایشات مشخص شده قوچ و میش‌های پارک ملی گلستان بر اثر بیماری «براکسی» تلف شده‌اند.

او گفت آزمایش ها نشان می دهد این حیوانات بر اثر سرمای شدید از علوفه یخ‌زده مصرف کرده بودند که باعث ایجاد زخم در داخل معده و روده آنها شده بود. این زخم‌ها موجب عفونت و مسمومیت در معده حیوانات شده و مرگ آنها را به دنبال داشته است. بعد از این اتفاق، چندین مرحله بازدید از منطقه داشتیم و خوشبختانه تلفات دیگری مشاهده نشد؛ بنابراین اعلام می‌کنیم هیچ بیماری عفونی و واگیرداری در منطقه وجود ندارد.

آغاز ماجرا

انتشار فیلمی از لاشه های تعداد زیادی از “قوچ و میش‌های” پارک ملی گلستان در هفته نخست تعطیلات نوروزی در فضای مجازی، نگرانی و بی خبری، واکنش هایی را دربین شهروندان ایجاد کرد. این موج به سرعت، سراسر ایران را فراگرفت. همه از مسمومیتی سخن می گفتند که به دلیل سمپاشی برای مبارزه با ملخ‌های صحرایی، حیوانات را به کام مرگ کشیده است.

مسوولان دفتر حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست، به سرعت، علت مرگ را رد کرده و اعلام کردند که باید منتظر پاسخ سازمان دامپزشکی، پس از اعلام نتیجه آزمایشگاه ها بود و تا آنزمان از اظهارنظرهای غیرکارشناسی پرهیز کرد. با این همه، خبر این مرگ ومیر در کنار اخبار تلخ سیل نوروز، در محافل خانوادگی و دیگر محیط ها دهان به دهان می چرخید.

حذف یک فیلتر مهم از نظارت ها در پارک

بعد از نشستن عیسی کلانتری بر صندلی پردیسان، استقلال مدیریت پارک ملی گلستان، به سرعت در دستور کار قرار گرفت و در خفا عملی شد. هر چند مسوولان سازمان حفاظت محیط زیست به شدت این جدایی را رد می کردند؛ اما چندی بعد، یک فایل صوتی از مکالمه امیرعبدوس مدیرکل وقت حفاظت محیط زیست گلستان با خبرنگار یکی از رسانه ها منتشر شد که خبر از معاملات پشت پرده می داد.

عبدوس در آن مکالمه که گمان نمی برد روزی منتشر شود به صراحت اعتراف کرده بود که در هنگام پیشنهاد برای مدیرکلی گلستان، کلانتری و چند تن از مشاوران و مدیرانش، شرطی را برای او تعیین کرده اند که تنها در صورت پذیرش آن شرط می توانسته مدیریت را بر عهده بگیرد و آن، “پذیرش استقلال پارک ملی گلستان” و دخالت نکردن در امور آن است. شرطی که اگرچه امیرعبدوس، مدعی بود آنرا در عمل نپذیرفته، اما آمدنش به گلستان به عنوان مدیرکل نشانگر آن بود که آن معامله با موافقت او جوش خورده و نیز موضوع بسیار جدی تر از یک حرف یا برنامه روزمره بوده است.

امیرعبدوس خیلی زود دریافت که این پیش شرط چندان آسان هم محقق نمی شود و وسیله عملی شدن آن، یعنی نادیده گرفته شدن مدیریت او بر قدیمی ترین و مهم ترین پارک ملی خاورمیانه و کاهش اختیارات او و نیز کوتاه شدن دستش از تنها پارک ملی استان گلستان که نام این استام را بر خود دارد.

ادامه این روند مترادف بود با کاهش قدرت اداره کل گلستان در پارک ملی و بسته شدن دست مدیرکل در پارک به طور کامل، این موضوع هنگامی به سمت تنش پیش رفت که مدیر پارک ملی گلستان که مستقیما از سوی سازمان انتخاب شده بود، فرد مورد نظر جناب مدیرکل را برای معاونت خود نپذیرفت و حکم رسمی ابلاغ او را به عنوان “معاون پارک ملی گلستان”، نادیده گرفت و حتی رد کرد.

در این میان، حرف وحدیث ها ادامه داشت و اما سازمان، همچنان استقلال پارک را تکذیب می کرد. آنچه که مسلم بود حذف یک فیلتر مهم در روند مدیریت پارک ملی بود. خواسته ای که مافیای شکار طی 5 دهه برای به دست آوردنش در قدیمی ترین پارک ملی ایران و زیستگاه قوچ اوریال و دیگر گونه های مهم قابل شکار، تلاش ها و هزینه ها کرده بود.

برخی آگاهان بر این باورند که مرگ ومیر حیات وحش در پارک ملی می تواند یک نشانه باشد؛ نشانه ای که خبر از اتفاقاتی دیگر در منطقه می دهد. مخصوصا اینکه سازمان حفاظت محیط زیست در عمل نشان داده که نه شفافیت در اجرای سیاست هایش در پارک ملی گلستان و دیگر نقاط دارد و نه حساسیت. حساسیتی که با تاکید کارشناسان بر روی “تهیه طرح مطلعه مدیریت پارک” می توانست در خور جایگاه این منطقه استراتژیک در استان باشد.

پرسش های بی پاسخ

بر این اساس، در نتایج اعلام شده از سوی اداره کل دامپزشکی گلستان برای مرگ ومیر دسته جمعی قوچ ومیش های پارک، پرسش های بی پاسخ فراوانی وجود دارد. پرسش هایی که مدیران پارک، استان و همچنین سازمان ترجیح می دهند آنها را نادیده گرفته و فعلا در برابر آنها سکوت کنند.

اما آنها نباید فراموش کنند که بی پاسخ گذاشتن پرسش های افکار عمومی و ناشنیده گرفتن آنها، بالاخره چالش هایی جدی را برای طراحان مدل مدیریتی جدید پارک، ایجاد خواهد کرد. مدلی که در مقاطع مختلف، مشکلات متعددی را بر سر راه گونه های ارزشمند و کمیاب پارک ملی گذاشته که مرگ ومیر بیش از 160 قوچ ومیش، تنها یک نمونه از مواردی است که می تواند مهم ترین پارک ملی خاورمیانه را با چالش جدی مواجه کند.

و اما نکته دیگری که علاقمندان مایلند زودتر روشن شود این است که چرا نتایج نتایج دامپزشکی خراسان شمالی که همزمان با دامپزشکی گلستان صورت گرفته بود هنوز اعلام نشده، و آیا این آزمایش ها در استان همسایه که سهم کوچکی نیز از پارک دارد، نتایج اعلام شده از سوی اداره کل دامپزشکی گلستان و بیماری “براکسی” را تایید می کند؟! و دیگر اینکه آیا این حادثه ارتباطی با حذف مدیریت بومی و استفاده از کارشناسان خبره اداره کل که سال ها تجربه در مدیریت پارک ملی اندوخته اند ندارد؟!