فاجعه محیط زیستی در ایران

هم در حوزه فرسایش خاک رکورددار جهان هستیم هم در حوزه نشست زمین. هر دو مورد باعث شده است نرخ بیایان زایی در کشور افزایش پیدا کند. ۳۵ هزار روستای ما متروکه شده، چون حاصلخیزی خاک کم شده است.

محمد درویش مدیر کل سابق دفتر مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست می‌گوید: هم در حوزه فرسایش خاک رکورددار جهان هستیم هم در حوزه نشست زمین.

«حال محیط زیست ایران خوب نیست». این جمله‌ای است که می‌توان از زبان همه فعالان محیط زیست و حتی علاقه‌مندان به محیط‌زیست شنید. قضیه وقتی تلخ‌تر می‌شود که می‌دانیم اهمیت چندانی هم به این مساله داده نمی‌شود و در سالی که گذشت هم وضعیت محیط زیست کشور بدتر شد. اما دقیقا وضعیت آب، خاک، هوا و تنوع زیستی در کشور در چه حالی است و وضعیت چقدر بحران است؟

محمد درویش، فعال محیط زیست و مدیر کل سابق دفتر مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست ،مهم‌ترین چالش‌های محیط زیست کشور را بررسی می‌کند.

هر چهار مولفه شاخصی که نشان دهنده وضعیت محیط زیست ایران است چشم انداز نگران کننده دارد: خاک، آب، هوا و تنوع زیستی.

در هر چهار مولفه شرایط ما در حال شکننده‌تر شدن است. تقریبا بالاترین میزان فرسایش خاک در جهان (به نسبت سهم ایران از خشکی‌های کره زمین) را داریم. بر اساس گزارش ۲۰۱۸ سازمان ملل کل فرسایش خاک در جهان ۲۴ میلیارد تن است و یک دوازهم این رقم یعنی ۲ میلیارد تن در ایران است؛ در حالی که ایران یک صدم خاک جهان را دارد.

بنابر این به نسبت سهم، میزان فرسایش خاک ایران ۸ برابر میانگین جهانی است. موضوع وقتی نگران کننده‌تر می‌شود که بدانیم برای اینکه در ایران یک سانتیمتر خاک شکل بگیرد به طور متوسط به ۸۰۰ سال زمان نیاز داریم در صورتی که رقم متوسط شکل‌گیری خاک در کره زمین ۴۰۰ سال است. بنابر این وخامت اوضاع در ایران ۱۶ برابر متوسط جهانی می‌شود.

میزان خاک زایی در ایران بین یک ششم تا یک هفتم جابه‌جایی خاک است و منابع ارزشمند خاک ما که مهم‌ترین ریشه‌گاه و دلیل امنیت غذایی ما محسوب می‌شود پیوسته در حال کاهش است.

اگر خاک حاصلخیز نداشته باشیم نمی‌توانیم به تولید مواد غذایی مورد نیاز مردم امیدوار باشیم. تقریبا هیچ کشوری در دنیا خاک خودش را صادر نمی‌کند، چون فرآیند تولید خاک بسیار زمانبر است. در حالی که برخی کشور‌ها آب صادر می‌کنند، چون به هر حال آب راحتتر به دست می‌آید. حتی در شرایطی می‌توان آب را شیرین کرد و از اقیانوس و دریا‌ها به دست آورد، اما چنین کاری در مورد خاک عملا امکان پذیر نیست.

علاوه بر اینها، اغلب تالاب‌های ما در فهرست مونترو (در خطر نابودی) قرار دارند یا کاملا خشک شده اند و خود این تالاب‌ها به منبع گرد و خاک تبدیل شده است.

سطح سفره‌های زیرزمینی ما به طور متوسط ۲ متر در سال کاهش پیدا می‌کند. این مساله موجب شده با پدیده فرونشست زمین مواجه شویم. در این پدیده در قرن ۲۱ دو بار رکورد جهان را جابه جا کردیم. یک بار ۲۰۱۰ در جنوب تهران سازمان زمین شناسی رقم فرونشست را ۳۶ سانتی متر اعلام کرد که ۴ سانتی متر بیش از مکزیکو سیتی، پایتخت مکزیک بود. ۳۶ سانتی متر ۹۰ برابر میزانی است که در اتحادیه اروپا حد بحرانی حساب می‌شود. (۴ میلی متر).

ما به این موضوع هم توجه نکردیم تا اینکه ۲ سال پیش اعلام شد در منطقه‌ای بین فسا و جهرم این رقم به ۵۴ سانتی متر در سال رسیده است یعنی ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی!

هم در حوزه فرسایش خاک رکورددار جهان هستیم هم در حوزه نشست زمین. هر دو مورد باعث شده است نرخ بیایان زایی در کشور افزایش پیدا کند. ۳۵ هزار روستای ما متروکه شده، چون حاصلخیزی خاک کم شده است. آمار وزارت کشاورزی نشان می‌دهد میزان “تولید در واحد سطح” کشور مدام در حال کاهش است.

هوا
آلودگی هوا همچنان یک بحران جدی و نفس‌گیر است. همیشه دست کم یکی از شهر‌های ما جزو ۱۰ شهر آلوده جهان است. قبلا فقط منابع آلاینده موتوری باعث آلودگی می‌شد الان ریزگرد‌ها هم اضافه شده است. گاهی زابل یا اهواز هم در در کنار تهران، اراک، مشهد و اصفهان که همواره آلودگی‌های شدید داشتند، در شمار آلوده‌ترین شهر‌های جهان قرار می‌گیرند.

۸ میلیارد دلار خسارت آلودگی هوا، نفس‌گیر است. درست است که رسما اعلام می‌شود ۳۵ هزار نفر در اثر آلودگی هوا کشته می‌شوند، ولی واقعیت این است که وقتی در اتحادیه اروپا اعلام می‌شود ۴۰۰ هزار نفر و در بریتانیا ۵۰ هزار نفر در اثر آلودگی هوا کشته شده اند باید شک کرد.

جمعیت بریتانیا تقریبا برابر ایران است. استاندارد خودرو آن یورو ۶ است و سوخت یورو ۶ مصرف می‌کند. حال چطور ممکن است در ایران که فقط ۲۰ درصد سوخت یورو ۴ است و شاید ۱۰ درصد خودرو‌ها استاندارد بالای یورو ۴ داشته باشند، فقط ۳۵ هزار کشته در اثر آلودگی ثبت شود؟! معلوم است عدد واقعی بالاتر است و اعلام نمی‌کنند که مردم نگران نشوند.

در حوزه تنوع زیستی وضع از سه حوزه دیگر بدتر است و کمتر به آن توجه شده است؛ چون برای مردم موضوع مهمی نیست. واقعیت ماجرا این است که تعداد سم‌داران ما (کَل، بز، قوچ، میش، آهو، جبیر، گوزن، شوکا و..) به نسبت ۴۷ سال پیش که سازمان محیط زیست تشکیل شده ۹۰ درصد کاهش یافته است. این یک رقم وحشتناک است و یک فروپاشی یا collapse به حساب می‌آید. از ۱.۳ میلیون راس رسیدیم به کمتر از ۲۰۰ هزار؛ آنهم در یک برآورد خوشبینانه. بعضی‌ها می‌گویند آمار واقعی حتی کمتر از این است.

در چهار حوزه محیط زیست اوضاع ما خوب نیست و این موضوع موجب تشدید افسردگی، تشدید آسیب‌های اجتماعی، افزایش بزهکاری، طلاق، خشونت علیه زنان، افزایش اعتیاد، کاهش سن اعتیاد و.. می‌شود. همه این‌ها روی حوزه اقتصادی تاثیر می‌گذارد. متروکه شدن روستا‌ها، کاهش امید به زندگی و…

چیزی که از همه غم انگیزتر است این است که حرف‌هایی که من می‌زنم در رسانه‌ها، فضای مجازی و… یک هزارمِ درصد بحث‌هایی که برای مرغ و تخم مرغ و برجام و کوفت و زهرِمار می‌شود، اهمیت ندارد.

آن چیز‌هایی که به مراتب مهم‌تر است برای مردم و مسئولین ما مهم نیست و وقتی یک بیمار سرطانی درک نکند که بیماری تا چه حدی جدی است، امیدی هم به درمان او نیست. از همه نگران کننده‌تر این است که جامعه ما متوجه این خطر بزرگ که دامنش را گرفته نیست.

در همین شرایط نمایندگان مجلس دولت را وادار می‌کنند ۵۰۰ هزار هکتار به وسعت کشاورزی اضافه کنند و اراضی کم بازده و پرشیب را به اراضی کشاورزی تبدیل کند که این یک فاجعه بزرگ است.

نماینده‌ها اصرار دارند، به کسانی که چاه زدند و مجوز نداشتند پروانه بدهند! طرح می‌دهند به کسانی که به جنگل‌ها تجاوز کردند و زمین کشاورزی ساختند سند بدهند!

ما اصلا متوجه نیستیم داریم آینده را حراج می‌کنیم و این بسیار غم انگیز است.