اتاقک پناهگاه خاکستر شده، توله سگ ها جزغاله شدهاند و گردن چند سگ با چاقو بریده شده، سگهای بزرگ تر را سم دادهاند، سخت نفس میکشند و آنهایی که سم نخوردهاند، هم از ترس میلرزند و ناله میکنند. صدای ناله سگها و هق هق حامیانش در هم پیچیده است
ارسال کننده: دیانا تبریزی
سحر یکی از حامیان حیوانات است که برای کمک خودش را به آنجا رسانده، او به «ایران وایر» میگوید: « نمیدانم چطور از وضعیت کمپ تعریف کنم. فقط صدای ناله و شیون و شوک بود، صحنههایی که دیدیم از یادمان نمیرود.» جملهاش تمام نشده با صدای بلند زیر گریه میزند. او و بسیاری از حامیان حیوانات وقتی برای کمک به پناهگاهها میروند، دلبسته یکی از حیوانات میشوند در کنار کمک به همه پناهگاه به طور ویزه حامی یک حیوان میشوند. حالا حامیان زیادی به پناهگاه آمدهاند. حامیانی که وقت ورودشان سگهایشان برایشان دم تکان میدادند تا جایزه آن روزشان را بگیرند با جسدهای جزغاله شده و گردنهای بریده شده سگها رو به رو شدهاند. سحر میگوید: «حال هیچکس خوب نبود، مدام بر جمعیت اضافه میشد و صدای شیون و ناله بود که در فضا میپیچید.
او خودش هم حامی یکی از حیوانات پناهگاه است و سگش را زنده پیدا کرده: «سگ بیچاره از ترس زیر یک پالت قایم شده بود و وقتی سراغش رفتیم شروع کرد به جیغ زدن، میلرزید و اجازه نمیداد کسی به او نزدیک شود.» او فیلمی برایم میفرستد که یکی از حامیان حیوانات درست کرده. این حامی دو سگ کوچک را از یک دستفروش میخرد تا زندگیشان را نجات دهد. او آنها را به پناهگاه بومهن منتقل میکند و حالا با جسدهای توله سگهایش رو به رو شده. زن در سراسر کلیپ ویدئویی با گریه حرف میزند و ماجرای خریدن سگها تا سوختن پناهگاه را روایت میکند.
سحر این خبر را در گروه تلگرامی حامیان کمپ نگهداری از حیوانات بومهن شنیده است: «دیروز خیلی خوشحال بودیم، آقای مانی که مدیر کمپ بومهن است، با خانمی به اسم خانم عزیزی قرارداد بستند و زمینی گرفتند و قرار بود پناهگاه منتقل شود. همه توی گروه تلگرامی به هم تبریک گفتیم و کلی ذوق کردیم.» اما صبح امروز صدای آقای مانی اعضای گروه تلگرامی کمپ بومهن را شوکه میکند: «مانی امروز صبح یک ویس فرستاد توی گروه که فقط گریه میکرد و میگفت به دادم برسید، پناهگاه را آتش زدند و تولهها سوختهاند.»
مانی در چند روز گذشته بارها تهدید شده بوده و از این تهدیدها در گروه تلگرامی حامیان کمپ خبر داده بود: «شهرداری بومهن نامه داده بود که باید پناهگاه را تخلیه کنید، مانی هم با همکاری خانم عزیزی زمینی تهیه کرده بود و قرار بود پناهگاه را انتقال دهیم آنجا، طبق نامهای که خودشان داده بودند ما هنوز فرصت داشتیم اما مانی بارها تهدید شده بود که گفته بودند اگر از اینجا بلند نشوید، به سگ ها سم میدهیم.»
شهرداری بومهن در نامهای که پانزدهم اردیبهشت ماه برای پناهگاه فرستاده نوشته: «با توجه به بازدید میدانی اعضای محترم کارگروه و کمیسیون بند20 ماده 55 قانون شهرداریها مورخ 22/1/95 در ارتباط با ایجاد سر و صدا و لزوم رعایت بهداشت محیط و خروج از منطقه مسکونی در خصوص نگهداری و پرورش حیوانات به خصوص سگها، مقتضی است پس از وصول ابلاغیه ظرف سه هفته نسبت به انتقال این مرکز به خارج از محدوده شهر طبق ضوابط و مقررات اقدام نمایید. بدیهی است این شهرداری پس از مهلت اعلام شده از طریق مراجع قانونی راسا نسبت به انجام این مهم اقدام مینماید.»
سحر میگوید: «با حساب این نامه ما هنوز مهلت داشتیم و بچهها به فکر تهیه کامیون برای جابه جایی و کارهای دیگر بودند اما اصلا از پریشب برق پناهگاه را قطع کردند.» صبح امروز مانی با همراهی چند نفر از حامیان به کلانتری رفته و شکایتاش را درباره این موضوع ثبت کرده است. سحر میگوید: « واقعیت این است که در شرایطی نبودم که مراحل قانونی را پیگیر کنم. راستش آنقدر همه در بهت بودیم که خانم عزیزی که از حامیان خیلی خوب پناهگاه است وقتی وارد شد، کلی سر حامیان داد زد و گفت بس کنید این شیون و زاری را. ما الان باید کارهای امدادی برای نجات این فرشتهها انجام دهیم. همه آرام تر شدند و مشغول انتقال سگها و کارهای امدادی بودند که خانم عزیزی خودش وارد اتاقک پناهگاه شد. خودش از دیدن اتاقک سوخته و جنازههای جزغاله تولهها چنان فریاد میکشید و شیون میکرد که هیچکس نمیتوانست آرامش کند.»
چند ساعتی طول کشیده تا آنها سگهای بدحال را به مراکز درمانی منتقل کردهاند اما هنوز به کمک احتیاج دارند: «قرار شده فعلا کسی بیست و چهار ساعته در پناهگاه باشد تا روز جمعه که پناهگاه را ترک کنیم و بچههایی را که سالم ماندهاند به جای امن منتقل کنیم.»
آخرین دیدگاهها