متن ارسالی از خانم سمیه علی مرادی
دوباره تکرار شد و هر بار بدتر از پیش ،
یک فرشته دیگر را کشتند ، دل واژه ها هم
به درد می آید . آه از انسانیت بر باد
رفته ، آه از مردم خاموش ، آه از بی
تفاوتی ها . چه زنده می کند این روزهای
ایران حکایت شعر مارتین نیمولر را :
اول سراغ کمونیست ها آمدند ، سکوت کردم
چون کمونیست نبودم . بعد سراغ سوسیالیست
ها آمدند ، سکوت کردم چون سوسیالیست
نبودم . بعد سراغ یهودی ها آمدند ، سکوت
کردم چون یهودی نبودم . سراغ خودم که
آمدند ، دیگر کسی نبود که به اعتراض
برآید .
باید بدانیم که مساله سگ کشی تنها مشکل
دارندگان سگ یا دوستداران سگ نیست ، این
مشکل همه ی جامعه ایران است . چون این کار
به گونه ای سر بریدن مجبت است و بی رحمی و
خونخواری را در جامعه ترویج می دهد ، این
یک قتل عام خاموش مهربانی و انسانیت است
.
ایا پرسیده ایم از خود گاهی !! که چرا
باید در سرزمین پارس دلسوزی و مهربانی
در نزد بسیاری از مردم از بین رفته باشد
؟ چرا باید در سرزمین پارس ، جانداران ،
حال چه آدم ، چه جانور بی پناه باشد ؟
براستی چه کسی پاسخگوست ؟ پاسخ گوی مرگ
انسانیت !! به چه حقی ، حق حیات ، حق زندگی
را از دیگر جانداران می گیریم .. می شنویم
تنها از مرگ یک فرشته ی دیگر با ددمنشی و
سنگدلی دیگر !! می شنویم و به یکدیگر می
گوییم ، تنها همین ، وبی آیا اندیشیدیم
از فشار روانی و لطمه ی وارده به دارنده
ی آن !! سخت نیست ، اندکی در خیالت تصور کن
کشته شدن بچه ای را در برابر دیدگان پدر
و مادرش ، دلت به درد می آید ، نه ؟؟؟
تصورش هم برایت دردناک و نا ممکن است ،
نه ؟؟ حال درک کن فشار روانی و شوکی که به
آن دارنده سگ در آن زمان وارد شده ، این
تنها یک شلیک و پس از آن مردن یک سگ نیست
.. افرادی که از نزدیک با این فرشته های
بی بال آشنا هستند ، می دانند که آنها چه
بی آلایش مهربانی می کنند و درک این
موضوع برای کسانی که نمی دانند مهربانی
و انسانیت چیست ، سخت است . آنها هتا باور
به مهربانی و مهرورزی خدا ندارند و آنرا
با توسل جستن به افراد دیگر جستجو می
کنند . آنهایی که تصویب یا اجرا یا حمایت
می کنند قانون هایی را که به سادگی فرمان
مرگ جانداری را صادر می کند ، انسانیت
خود را از یاد برده و نابود کرده اند .
این تنها مرگ یک سگ نیست ، این هشداری
باید باشد برای من و تو ، هشداری بسیار
بزرگ و هراس انگیز ، این مرگ انسانیت است
. هر روزه به هر بهانه ای در این سرزمین
جانداری ، جان می بازد ، چه آدم ، چه
جانور ..دیده ها را باز کنیم ، بیدار شویم
، کسی چه می داند گویی که امروز یا فردا
سایه ی شوم این بهانه ها بر در خانه ی ما
نیز بیافتد .
درد جامعه ، درد من و توست ، با این درد
نباید ساخت ، بلکه باید این درد را فریاد
زد.
سمیه علی مرادی
آخرین دیدگاهها