گاردین: رژیم بی کفایت، خوزستان را نابود کرد!

ارسال کننده خبر محمود نعیمی

 

چرا خوزستان از یک منطقه پرآب به یک منطقه خشک و بی حاصل تبدیل شده است
خشک شدن رودخانه ها و تالابها در خوزستان، چشم انداز منطقه ای این شهر را چنان تغییر داده است که جنگ نتوانست این کار را بکند. در زمان رانندگی به سمت تالاب شادگان در صد کیلومتری جنوب اهواز می توان دید که باغ ها و مزارع کشاورزی به صحراهای لم یزرع و مرداب تبدیل شده است.
***
خوزستان با مديريت غلط به منطقه ای خشک و بی حاصل تبديل شد
خبرنگار گاردین در تحلیلی برای این روزنامه انگلیسی نوشت: در خوزستان، آسمان آبی تیره شده و تقریبا مثل زرد طلایی پر گردوغبار است و بعد از آن می توان یک رنگ سبز درخشان را دید که تقریبا شبیه یک تالاب است. در یک لحظه ممکن است این طور تصور شود که قرار است باران ببارد، در حالی که دمای هوا کاهش می باید و باد در سراسر شهر وزیدن می گیرد. اما در آن زمان طوفان گرد و غبار است که آغاز می شود. به زودی غبار تیره ظاهر خواهد شد و آسمان یا خورشید قابل مشاهده نخواهد بود.
در اداره ها، خانه ها و مدارس، مردم به سرعت در و پنجره ها و همه دریچه ها را می بندند. تا حدودی همه وحشتزده هستند. آنها به آژیرهای هشدار در زمان جتنگ عادت داشتند، چرا که خوزستان واقع در جنوب غربی ایران در زمان جنگ 1980 تا 1988 با عراق، خط مقدم جبهه محسوب می شد.
طوفان های گرد و غبار در خوزستان که شهرهای اهواز، سوسنگرد و دزفول را فرا گرفته است، پدیده جدیدی نیست. این طوفان ها در سال های اخیر در مقیاس کوچکتری در این منطقه رخ می داد. این طوفان ها ناشی از عومل مختلفی است که بخشی از آن فراتر از مرزهای وسیع عراق و ایران است که از نظر تغییرات آب و هوایی به یکدیگر مرتبط است. مناطق پر آب هورالعظیم و شادگان و همچنین رودهای کارون، کرخه و جراحی، یکی از منابع عمده آبی در این استان است که در حال حاضر خالی شده و سطوحی از فاضلاب های سمی خطرناک جای این آب را گرفته است.
نبودن رطوبت در این مناطق باعث بلند شدن گرد و غبار در هنگام وزیدن باد می شود، در حالی که خوزستان یکی از استان های نفت خیز ایران است، در عین حال بر روی زمین های حاصلخیز و پر آب نیز واقع شده است. در این منطقه بیش از یک میلیون هکتار زمین کشاورزی است و در فصل های سرد سال بسیاری از محصولات ایران را تامین می کند. اما با توجه به خشکسالی های اخیر، این صنعت در خوزستان در حال احتضار است.
در اوایل قرن بیستم که شرکت های ایرانی و انگلیس در این شهر مستقر بودند، کشتی ها روی کارون بین اهواز و شوشتر حرکت می کردند و حتی برخی از مسافران از طریق کشتی و از روی این روخانه به شهرهای مقدس مسلمانان در عراق می رفتند. اما حالا اگر از بالای پل نادری در اهواز به کارون نگاه کنی، تنها یک تالاب سبز رنگ می بینید. زباله های صنعتی و فاضلاب های شهرهای در حال رشد مثل اهواز، ملاثانی، شوشتر هزینه آن را می پردازند.
تا پیش از خشک شدن کارون، آب از این رودخانه به استان های دیگر نیز کانال کشی شده بود. در دوره شاه، اولین تونل برای جلوگیری از خشک شدن زاینده رود در اصفهان کشیده شد. از آن زمان لوله ها و آبراه های متعددی به سمت دیگر کشورها به قم، یزد، کرمان و کانال های جدید برای اصفهان کشیده شده است.
استان خوزستان،‌موطن دو منبع بزرگ آبی، در وضعیت بحرانی قرار دارد.
احمد ساوری استاد دانشگاه صنعتی خرمشهر در ماه فوریه به روزنامه کارون گفت: در اواسط دهه نود، عمق آب در تالاب هورالعظیم به ده متر می رسید و بیشه های طبیعی که در اطراف آن روئیده بود، به حدود 13 متر می رسید. اما مقادیر زیادی آب برای استخراج نفت از بین رفته است. تخریب محیط زیست، بدون تردید با این طوفان های گرد و غبار ارتباط دارد.
بیش از یک دهه دولت ایران اصرار داشت که منشا این طوفان های گرد و غبار از خارج کشور است. هر چند در سال جاری، سازمان محیط زیست اعلام کرد که بیشتر این گردو غبارها از ایران می آید. دلاور نجفی، یک مقام پیشین به رسانه های محلی گفته است که خشک شدن هورالعظیم، یکی از دلایل طوفان گردو غبار در ایران است که آب خود را برای استخراج نفت از دست داده است. استخراج نفت از این منطقه اندکی بعد از پایان جنگ ایران و عراق آغاز شد.
خشک شدن رودخانه ها و تالابها در خوزستان، چشم انداز منطقه ای این شهر را چنان تغییر داده است که جنگ نتوانست این کار را بکند. در زمان رانندگی به سمت تالاب شادگان در صد کیلومتری جنوب اهواز می توان دید که باغ ها و مزارع کشاورزی به صحراهای لم یزرع و مرداب تبدیل شده است. شادگان یکی از اولین تالاب های بین المللی ثبت شده در کنوانسیون رامسر در فوریه 1971، سیصد هزار هکتار را دربرمی گیرد.
ساکنان این منطقه، اکثرا عرب هستند و زندگی خود را از راه کشاورزی می گذرانند. آنها ثروتمند نیستند، بویژه که افرادی که در کنار کشاورزی، شغل دیگری ندارند. البته آنها پیش از این نیز یک تحول در وضعیت اکوسیستمی این منطقه را نیز تجربه کرده بودند. در سال 1962 بسیاری از روستائیان در کار تولید نیشکر بودند. به طوری که هفت تپه در پانزده کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش، ده هزار هکتار زمین زیر کشت نیشکر داشت.
بعد از پایان جنگ ایران و عراق، هفتاد هزار هکتار دیگر در دهه نود در جنوب اهواز به مناطق کشت نیشکر افزوده شد. رضا شعیدی، یک متخصص کشاورزی که به مدت بیست سال در این منطقه کار کرده است، می گوید،‌نیشکر یک محصول بومی منطقه نیست و پیامدهای زیست محیطی آن فاجعه آفرین است.
برخی آغاز این وضعیت را از دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی بین سال های 1989 تا 1997 می دانند. سعیدی می گوید، سازندگی، سازندگی و توسعه بدون فکر کردن درباره پیامدهای آن ، در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی بود که چهره این منطقه را از یک منطقه پرآب به یک زباله دانی تبدیل کرد.
سال ها پیش از راه اندازی صنایع نیشکر در این استان، دهها استاد دانشگاه اهواز در نامه ای پیامدهای فاجعه بار این صنعت بر آینده اهواز را پیش بینی کرده و دو دلیل برای آن مطرح کردند، یکی این که آلاینده های این صنعت وارد رودخانه های این استان می شود و دیگر این که این صنایع به آب اختصاصی بیشتری نیاز دارد.