مدرسه فمینیستی: روز پنجشنبه دهم بهمن ماه 1392 در تهران نشستی اعتراضی با عنوان «گردهمایی شهروندان در اعتراض به آلودگی هوا» برگزار شد. این همایش توسط یک نهاد زنانه و مستقل به نام «کانون شهروندی زنان» که پس از انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری متولد و فعالیت مدنی خود را آغاز کرده، برگزار گردید. لازم به ذکر است که این همایش، دومین نشستی است که این سازمان مردم نهاد در عرصه عمومی برگزار می کند. گزارش این نشست به همراه عکس هایی که توسط «بهار مفخم» و «الهام رسولی» گرفته شده را در ادامه می بینید:
نشست «کانون شهروندی زنان» در اعتراض به آلودگی هوا
«دست به دست هم دهیم تا معضل آلودگی هوا را حل کنیم» این توصیه «مه لقا ملاح» مادر محیط زیست ایران و بنیادگذار «سازمان زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست» است که در همایش اعتراض شهروندان به آلودگی هوا ابراز کرد. در این همایش که به فراخوان «کانون شهروندی زنان» در روز پنجشنبه دهم بهمن ماه 1392 برگزار شد بیش از یکصد و سی تن از پژوهشگران، کارشناسان، روزنامه نگاران، کنشگران مدنی، هنرمندان، آموزگاران، حقوق دانان، فعالان دانشجویی، کارگری، زیست محیطی و جنبش زنان، شرکت داشتند. از کانون معلمان ایران: اسماعیل عبدی، محمدرضا نیک نژاد، و مهدی بهلولی./ از متخصصان زیست محیطی و فعالان محیط زیستی: مه لقا ملاح و هادی کاشانی./ از فعالان و پویندگان صنف بازیگران و کارگردانان سینما: رخشان بنی اعتماد، مرضیه وفامهر، رضا کیانیان و داریوش مهرجویی./ از فعالان جنبش زنان: نرگس محمدی و مینو مرتاضی / از اقتصاددانان: محمدمالجو / از فعالان دانشجویی: مهدیه گلرو و امین نظری / از صنف روزنامه نگاران: مژگان جمشیدی./ از حقوقدانان و وکلای دادگستری: سید مهدی حجتی، سعید دهقان و علی گودرزی/ از نویسندگان، مترجمان و منتقدان: بابک احمدی، سوسن شریعتی، سهراب مهدوی/ از فعالان سندیکایی: رضا دهقان عضو سندیکای کارگران نقاش./ و بالاخره از میان شاعران زن: سیما یاری و در انتها نیز اعظم طالقانی سخنرانی کردند. البته برخی از سخنرانان دعوت شده نیز نتوانستند خود را به این نشست برسانند. این نشست بیش از سه ساعت به طول انجامید و در انتهای مراسم نیز قطعنامه پایانی نشست توسط یکی از اعضای «کانون شهروندی زنان» خوانده شد. در ابتدا نیز مریم نورائی نژاد از اعضای کانون شهروندی به عنوان مجری این نشست، با توضیحی در مورد چگونگی برگزاری این نشست این مراسم را آغاز کرد و گفت: «این نشست حاصل هفته ها تلاش بی وقفه اعضای کانون شهروندی زنان است. ما این نشست را برگزار کردیم تا در کنار دیگر گروه های جامعه مدنی، بتوانیم اعتراض خود را نسبت به آلودگی هوا مطرح سازیم و از این رو تلاش کردیم که از نمایندگانی برخی از گروه های اجتماعی دعوت کنیم». سپس نوبت به اولین سخنران مدعو «مه لقا ملاح» مادر محیط زیست ایران رسید:
مه لقا ملاح، بنیادگذار «سازمان زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست» که دعوت کانون شهروندی زنان را اجابت کرده بود با ویلچر پشت میکرفون قرار گرفت و در سخنان کوتاهی گفت: ما امروز نمی توانیم نفس بکشیم. واقعا نسل های بعد چه گناهی کرده اند؟ بیایید دست هایمان را به دست هم بدهیم تا این معضل آلودگی هوا و محیط زیست را حل کنیم. در سوئیس کارخانه ای وجود ندارد که حق داشته باشد هوا را آلوده کند، ولی ما داریم چه می کنیم؟ بدون شک برای معضل آلودگی هوا راه حل هست ولی متأسفانه مدیریت نیست. سازمان های جامعه مدنی، کاری نمی توانند بکنند به جز آن که معضلات را ببیند و راه حل ها را مطرح کنند ولی مدیریت لازم است که این راه حل را اجرایی کند. پنج سال تمام، بچه های مهدکودک را در جلوی سازمان های طرح ترافیک می بردند و بچه ها می گفتند ما هوای پاک می خواهیم و حق زندگی داریم. ولی هیچ گوش شنوایی نبوده و نیست.
«نرگس محمدی»، فعال جنبش زنان و حقوق بشر هم گفت: به نظر من فاجعه به صورت لخت و عریان روبروی ما قرار دارد. صحبت از سونامی سرطان است و فاجعه ای که در سال بعد، دو برابر خواهد شد. در واقع ما با آلودگی هوا سرو کار نداریم، ما با یک سمّ مهلک و مرگ آور مواجه هستیم بنابراین واژه «آلودگی هوا»، واژه ای تلطیف شده است. صحبت از مادۀ سمی «بنزن» است که 35 برابر حد نرمال در هوا وجود دارد و ما استنشاق می کنیم. در همه جا «بنزن» مساوی با «سرطان» است. صحبت از واردکنندگان این ماده سمّی است در حالی که در کشورهای اروپایی و آمریکا، حتا یک قطرۀ آن ممنوع است ولی صد تن، صد تن به کشور ما وارد می شود و در باک ماشین های ما می رود. صلح و امنیت شهروندان فقط با وقوع جنگ به مخاطره نمی افتد بلکه با مخاطره افتادن گسترده سلامت شهروندان هم اتفاق می افتد. هر جای دنیا چنین فاجعه ای در رابطه با آلودگی هوا اتفاق بیفتد، همه نهادها و ارگان ها برای حل آن به سرعت اقدام می کنند ولی آیا در کشور ما با چنین وضعیت فاجعه باری، چنین عزمی در مسئولان می بینیم؟ خیر! متأسفانه نه تنها عزمی برای جلوگیری از فجایع محیط زیستی وجود ندارد بلکه به تازگی در مجلس مطرح شده که «سازمان محیط زیست» را با سازمان جنگل ها و مراتع طبیعی تلفیق کنند و هر دوی آنها به زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی تنزل دهند. یعنی در این وانفسای آلودگی هوای کشور و ده ها فاجعه زیست محیطی دیگر، سازمان محیط زیست دارد زیر مجموعه، آری زیر مجموعه وزارت خانه ای دیگر می شود. چرا؟ آیا واقعا نمایندگان مجلس این چنین از جامعه و معضلات درون آن بریده اند و فقط به دنبال درگیری های جناحی خود هستند؟ وقتی هر روز و هر ساعت دارند با بنزین آلوده، سموم مرگ آور به ریه های ما پمپاژ می کنند بعد نمایندگان مجلس چنین طرح هایی را مطرح می سازند. ما باید صورت مسئله را درست برای مردم بیان کنیم، امروز مشکل آلودگی هوای جامعه ما، «بنزین» است، مشکل سیاست گذاری های کلان است. وقتی تحریم بر کشور ما وارد شد، رئیس جمهور وقت آمد و گفت که مردم از تحریم نترسید، چون ما در رابطه با بنزین به خودکفایی رسیده ایم و جشن ملی برای بنزین ملی با استاندارد بین المللی گرفتند. درحالی که خانم ابتکار گفت که اصلا ما بنزین «یورو چهار» در ایران نداریم. آیا به مردم دروغ نگفتند؟ آیا این جشن های ملی، در واقع عزاداری عده بسیاری که امروز و حتا در نسل های آینده به خاطر این بنزین آلوده هر روز می میرند نیست؟ وقتی آقای روحانی در شعارهای انتخاباتی شان گفتند که خوب است چرخ سانتریفیوژها بگردد ولی چرخ کارخانه ها هم بگردد، امروز باید به فکر جمله دیگری باشند، چون حتا اگر چرخ سانتریفیوژها و چرخ کارخانه ها و چرخ اقتصاد، چرخ فرهنگ و همه چرخ ها بچرخد، ولی چرخ سلامت شهروندان نچرخد طبعاَ هیچ کدام از این چرخ ها و چرخیدن ها ارزش ندارد. این چرخ هایی که می چرخد یا قرار است بچرخد، برای چه کسی قرار است بچرخد برای قبرستان ها، برای کسانی که نتوانستند نفس بکشند و الان زیر خاک هستند، یا برای بیماران سرطانی که باید با درد، جان بدهند، برای بچه های بیمار که با درد نفس می کشند.
«مریم شبانی» روزنامه نگار نیز پیام «بابک احمدی»، مترجم و پژوهشگر با سابقه کشورمان را که به دلیل مشکلات نتوانسته بود خود را به همایش برساند، قرائت کرد: «آلودگی واژه نادقیقی است، مسمومیت، بهتر و رساتر است و مرگ آور بهترین واژه است برای تهران و چندین شهر آلوده ایران در این زمستان فاجعه بار و انگار حتا در این زمستان برف هم نمی بارد تا کودکانی که دچار سرطان و بیماری های ریوی هستند، کمی شاد شوند. همه گناهکاریم از دولتی که بنزین معیوب تهیه کرده تا ملتی که دخالت در کار دولت را بیهوده دانسته و حاکمانی که این دخالت را نخواسته اند. آنها مقصرند که هر روز در سواری های تک نفره راهی خیابان ها و بزرگراه ها می شوند و نمی دانند وسیله نقلیه عمومی یعنی چه و نمی دانند بهای بلیط اتوبوس و مترو چقدر است. دولتی مقصر است که ارجحیت را به ورود سواری ها داد و نه به وسایل نقلیه عمومی. همه مقصریم که به عموم نمی اندیشیم و در دنیای کوچک مان فقط خودمان را می بینیم تا روزی که مرگ در لباس سرطان یا بیماری های علاج ناپذیر ناشی از فعالیت های صنعتی و تردد خودروها و سواری ها و موتورها از راه برسد. مقصریم که نه زندگی را جدی گرفتیم و نه هشدار مرگ را. حالا رشد صد در صدی سرطان در یک سال به کنار، هشدار بانویی که رئیس سازمان محیط زیست است که می گوید تهران را ترک کنید به کنار… با کودکان تان چه می کنید؟ دیده اید صورت و سر کودکان سرطانی مان را، دیده اید چشم های شان را. به خود آیید، اقتصاد سود و مصرف را رها کنید، به انسان نه چون نیروی کار یا خریدار کالا، بلکه به کسی که دارای حق و منزلت، و حق حیات است بنگرید. تهران را ترک نکنید، شرایط زیست در آن را دگرگون کنید.»
«سوسن شریعتی» نویسنده، پژوهشگر و از مدافعان حقوق برابر که به دعوت کانون شهروندی زنان در این نشست حضور یافته بود اظهار داشت : «وقتی از من خواستند که به این برنامه بیایم، با خودم فکر می کردم که زمانی برایم غیرقابل تصور بود که بیایم و در مورد هوای پاک و ضرورت آن سخن بگویم. در واقع هوای پاک برای بقاء و حیات است و من جزو نسلی هستم که در رد تئوری بقاء می نوشت و مسئله اصلی اش «چگونه» زنده ماندن بود و نه لزوما زنده ماندن. چگونه ماندنی که گاه می شد برایش به کام مرگ رفت. اما امروز حرف بقاء است و زنده ماندن به هر قیمیتی و یک کم بیشتر. برای خود من جالب است که آیا این یک گردش گفتمانی است؟ به هرحال ما امروز می خواهیم به هر قیمت زنده بمانیم و به ما می گویند نمی شود و حداکثر تا 10 سال دیگر زنده می توانیم بمانیم. در نقدی که به گذشته و به متفکران گذشته که مرگ برای چگونه زیستن و نه زیستن صرف، در جامعه و حتا میان روشنفکران وجود دارد، در میل به زیباتر شدن با انواع و اقسام وسیله ها و در خیلی چیزها میل به زنده ماندن به هر قیمیت حتا با نادیده گرفتن امر اجتماعی و میل به زندگی دیده می شود. اما پارادکسی که در این میان وجود دارد آن است که میل به زندگی باید یک جور انزجار از مرگ را به دنبال داشته باشد و آن را زشت و کریه سوژه خوبی برای اعتراض بکند. اما به نظر می رسد که مردن ما را تکان نمی دهد و این همان پارادوکسی است که به نظرم می آید. در واقع وقتی ما صحبت از مرگ کسانی که در جریان های حق و باطل جان شان را از دست داده اند می کنیم، این مرگ ها را با عنوان حماقت، جوانی و ملعبه شدن دست عده ای تخطئه می کنیم ولی وقتی مرگ سیستماتیک می شود و مثلا شمار مردگان در تصادفات رانندگی فاجعه بار می شود و حتا گاهی تعداد چنین مرگ های سیتماتیکی بیشتر از جنگ مثلا ایران و عراق است یا وقتی می شنویم که بر اثر همین آلودگی هوا، سالانه 2700 نفر در تهران می میرند، هیچ واکنش غریبی از خود بروز نمی دهیم و آنها را گویا امری بدیهی قلمداد می کنیم و هیچ اقدامی برایش نمی کنیم. در واقع با آن که نگاه جامعه نسبت به زندگی تغییر کرده و زندگی محور شده است اما همچنان واکنش ما به مرگ تغییری نکرده است و هیچ اقدامی برای این هجوم مرگ بی وقفه نمی کنیم. بنابراین شاید بتوان گفت که موقعیتی که ما در آن قرار داریم، زیست در اورژانس است، یعنی در همین جا و امروز زندگی کردن و آینده را کوتاه مدت دیدن است. در واقع زیست در اورژانس نمی گذارد که بنشینیم به پای زندگی یا مرگ. دلیل دیگرش شاید دیالکتیک به من چه و به تو چه باشد که ناشی از خودقربانی پنداری است که هر کسی دلایل هر مسئله ای را به گردن دیگری می اندازد.»
«محمد مالجو» دانش آموخته اقتصاد در این نشست گفت: «ما در اعتراض به آلودگی هوا اینجا جمع شده ایم، البته فاجعه محیط زیستی ما محدود به آلودگی هوا نیست و بسیار گسترده تر از این هاست. برخی دولت و برخی مردم را در برابر این فجایع محیط زیستی مخاطب قرار داده و می دهند، ولی اینجا می خواهم یک کمی ارتفاع بحث ام را کوتاه تر کنم و همین جمع امروز را مورد خطاب قرار بدهم. تقاطع دانش اقلیم شناس ها، محققان محیط زیست، اقتصاد سیاسی دانان و اکولوژیست ها به ما نشان می دهد که یکی از علت های تخریب فزاینده محیط زیست توهم کالاانگارانه در مورد طبیعت و عناصر متشکله آن از جمله هوا، خاک و… است. ما به این عناصر طوری نگاه می کنیم که گویی کالا هستند، در صورتی که طبیعت کالا نیست و محصول هیچ فعالیت تولیدی نبوده، و در واقع ایجاد شده است. ما نمی توانیم رفتار نامتناقض داشته باشیم، آنگاه که از آلودگی هوا و سایر تخریب های محیط زیست شکایت می کنیم ولی همزمان می رویم به سراغ نهاد بازار آزاد هار و نظام حقوق مالکیت خصوصی بر همه عوامل تولید از جمله بر محیط زیست. به میمنت پیروزی آقای روحانی، مخاطره حاکمیت ناکارآمدی دولت های نهم و دهم در همه زمینه ها از جمله محیط زیست وجود داشت برطرف شده، اما به نظر می رسد که مخاطره جدیدی در راه است مخاطره سیاست های اقتصادی ویرانگر بازار آزاد به مجریگری دولت یازدهم که در کانون خودش، مالکیت بر تمام چیزها از جمله محیط زیست را در دستور کار خودش قرار دارد.»
«داریوش مهرجویی» نویسنده و کارگردان با سابقه سینمای ایران که به دلیل آلودگی هوا برای مدتی است که از تهران بیرون رفته و در سفر است، پیام مکتوبی را برای این گردهمایی اعتراضی ارسال کرده بود که توسط «مرضیه وفامهر» قرائت شد. در این پیام، داریوش مهرجویی نوشته که: «همیشه این پرسش برای من باقی است که چرا هیچ گاه راهکاری ضربتی و عملگرا ارائه نمی شود. و درباره موضوعی همچون آلودگی هوا، همچون نظریه ای انتزاعی صحبت می شود و آلودگی هوا همچنان پایدار و هر سال بد و بدتر می شود. من به شهرهای بزرگی همچون لوس آنجلس، توکیو، پاریس، لندن و بسیاری دیگر سفر کرده ام و همه جا شاهد آلودگی هوا در شهرهای بزرگ بوده ام و البته پس از چند سال و به سرعت شاهد رفع و رجوع و حل این آلودگی هوا بوده ام. آنها چه کار کرده اند؟ آنها با یک تیر سه نشان زده بودند و همه هم موفق بوده اند. مهم میزان مشارکت دولت و سرمایه های اولیه است. از یک طرف کلیه اتومبیل های دودزا را گشت ارشاد آنها، دستگیر کرد و دولت همه آن ماشین ها را با کمال گشاده دستی خرید و بنابراین همه از شر اتوبوس ها، مینی بوس ها، کامیون ها و اتومبیل ها و موتوری های دودزا و اسقاط خلاص شدند. اما در مملکت ما روزی 1300 اتومبیل وارد می شود ولی در ازای آن واقعاَ چند اتومبیل اسقاط خارج می شود؟ در ضمن مسئله مهم بعدی، بنزین معیوب است که در این اتومبیل ها می سوزد.» وی سپس گفت: «ما اگر ملت هوشمندی باشیم باید یک راهکار عملی همان که در تمام کلان شهرهای جهان عملی کردند، ابداع کنیم و چاره ای بیاندیشیم و اگر دولت با آن بوروکراسی دست و پا گیر و بی بودجه بودن اش (هر چند برای کشورهای دیگر بودجه زیادی مصرف می کنند) کاری نکند چنانچه تا حالا کاری نکرده، باید خود ملت بسیج شود و با استفاده از نیروهای سپاه و بنیاد مستضعفان و ستاد فرمان اجرایی امام (ره) و آستان قدس رضوی که خوشبختانه از سرمایه های کلانی برخوردارند و خود می دانند که با این کار باعث نجات فرزندان و خانواده و مردم کشور خود می شوند، و گشت های ارشاد و بسیج، یک بسیج عمومی به راه بیاندازند تا طبق فرمول های رایج که در کلان شهرهای جهان به کار رفته است، این معضل را حل کنند…. بنابراین پیشنهاد می کنم که یک کمیته احرایی زیر نظر «سازمان محیط زیست» و دوستان مسئول و با کمک نهادهای سرمایه دار به راه بیافتد و راهکارهای اجرایی که در همه جا به کار رفته است و کارآمد بوده را پی بگیرند.»
«اسماعیل عبدی» دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران نیز که به دعوت کانون شهروندی زنان در این همایش شرکت کرده بود چنین اظهار داشت: با توجه به آن که آموزش و پرورش می تواند قسمتی از مشکل محیط زیست و آلودگی هوا را حل کند بنابراین می خواهم از زاویه آموزش و پرورشی وارد شوم. چون متأسفانه در نحوه تألیف کتابهای درسی و در حوزه آموزش و پرورش در سند چشم انداز، هیچ ردیف قابل ملاحظه ای برای آموزش محیط زیست وجود ندارد. ما اخیراَ دیداری داشتیم با روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش و از طرف کانون صنفی معلمان ایران پیشنهادی را به آنها ارائه کردیم. همانطور که اطلاع دارید آموزش و پرورش یک تفاهم نامه با حوزه علمیه مبنی بر واگذاری مدیریت مدارس به حوزه علمیه و قرار دادن یک روحانی به شکل ثابت را در مدارس داشته است. برای همین، پیشنهاد کانون صنفی معلمان به وزارت آموزش و پرورش این بود که این تفاهم نامه را لغو کنند و به جای آن، تفاهم نامه ای را با «سازمان محیط زیست» امضاء کنند تا به مشکل محیط زیستی که همه ما دست به گریبان اش هستیم بپردازند.
«مژگان جمشیدی» روزنامه نگار حوزه محیط زیست هم ضمن سخنانش گفت: شهر تهران را می توان چنین برایتان توصیف کنم، شهری با ده میلیون نفر جمعیت ساکن و سه میلیون نفر که از شهرک ها و شهرهای اقماری به تهران می آیند برای کار و دوباره برمی گردند. شهری که به دلیل توسعه بی رویه در حال بلعیدن همه دشت ها و مراتع و.. خود است، شهری بدون طرح جامع که طرح جامع اش پس از سال ها هنوز اجرا نشده، شهری با کلکسیونی از آلاینده ها از جمله آزبست است که بر اساس بررسی که دو سال پیش سازمان کنترل کیفیت هوای تهران انجام داد نشان داد که در بعضی از جاها بالاتر از 50 درصد و در برخی جاها حتا تا 100 برابر حد استاندارد و مجاز بوده است. آزبست هم یکی از آن آلاینده های بسیار سرطان زاست. و این اتفاقی که در دو سال اخیر داشتیم که به خاطر این جشن ملی که برای تولید بنزین توسط پتروشیمی ها گرفتیم. کسانی که فنی تر هستند می دانند که پتروشیمی اصلا کارش تولید بنزین نیست و پالایشگاه است که کارش تولید بنزین است. اتفاقی که در این دوسال افتاد این بود که یکسری از محصولات پتروشیمی را با ترکیبات حلقوی سرطان زا افزدند تا بتوانند جبران کمبود محصولاتی را بکنند تا به این ترتیب حجم بنزین را افزایش دهند و این ها همگی باعث افزایش سرطان در میان مردم شد. به طور کلی می توان گفت علت تشدید آلودگی هوا، سوخت غیراستاندارد، خودروی غیراستاندارد، و افزایش سرانه خودرو به ازای هر 1000 نفر در ایران به خصوص در تهران. سالانه 500 هزار خودروی جدید به شهر تهران افزوده می شود. از سوی دیگر مسئله افزایش سطح اتوبان ها برای خودروهای شخصی هستیم. یعنی بودجه ای که باید صرف حمل و نقل عمومی شود، صرف ساخت اتوبان های دو طبقه و اتوبان سازی می شود.» وی در خاتمه گفت: «راهکارهای تغییر وضعیت هوا و کنترل آلودگی هوا مشخص است و همه خیلی خوب می دانند و در جهان هم این راهکارها انجام شده و موفق بوده، ولی متاسفانه دولتمردان و مسئولان ما در این زمینه فقط حرف می زنند ولی هیچ اقدام عملی نمی کنند.»
«مینو مرتاضی لنگرودی» از کنشگران جنبش زنان و از اعضای بنیادگذار «مادران صلح» یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود. وی خاطر نشان کرد: «من دو هفته پیش از سوی دادگاه احضار شدم و در جلسه تفهیم اتهام ام، سرفه می کردم و قاضی هم سرفه می کرد ولی در نهایت به قید وثیقه آزاد شدم تا در این هوای آلوده تهران چند صباحی که واقعاَ معلوم نیست چقدر باشد زنده بمانم». این پژوهشگر و کنشگر حقوق برابر در ادامه سخنانش افزود: «تخریب گسترده محیط زیست و چنین دغدغه هایی، زنان را وامی دارد که علیه تخریب مادر زمین اقدام کنند از این روست که جنبش زنان و جنبش های محیط زیستی ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند و این دو جنبش در فرایند توسعه پایدار نقش های مشابهی بر عهده گرفته اند و یار و یاور یکدیگر هستند زیرا هر دو جنبش ضد فقر، ضد بهره کشی از زنان و زمین و طبیعت هستند. هر دو جنبش بین سلطه بر زنان و کودکان و بهره برداری سلطه جویانه از طبیعت، رابطه معنادار جستجو می کنند.»
«رضا کیانیان» بازیگر سرشناس سینمای ایران نیز در این همایش اعتراضی، سخنانی ایراد کرد و گفت: روزی به چند نفر از دوستان گفتم که یک قاتل زنجیره ای راه افتاده در تهران و روزی 245 نفر را می کشد، همه گفتند ای وای، راست می گی کیه این قاتل زنجیره ای؟ گفتم آلودگی هوا؛ آنها فقط گفتند: «آهان، خوب» و از این موضوع گذشتند. می خواهم بگویم که ما باید گویا یک قتل رودرو برایمان اتفاق بیافتد که در مورد آن واکنش نشان بدهیم وگرنه وقتی این قتل و قاتل خیلی روشن و واضح نیست، واکنشی به آن نشان نمی دهیم. در واقع قتل، صدها نوع و شکل دارد، یک جورش این است که از بچه ها در چهار راه ها اینقدر کار بکشند که بمیرند، یک جورش هم این است که ما نفس بکشیم و هوا آلوده باشد و بمیریم، این هم می شود قتل. در این میان هیچ کس نیست که بگوید که این قاتل یعنی آلودگی هوا را چه باید بکنیم؟ منظور آن است که آمارهایی که در این نشست در رابطه با آلودگی هوا ارائه شد البته که همه وجود دارد و واقعی است ولی مهم این است که چه باید بکنیم؟ چند وقت پیش ما بازیگران، چون مانند ورزشکاران بیشتر از بقیه به خاطر کارمان، هوا تنفس می کنیم، آمدیم و به رئیس جمهور نامه ای نوشتیم و گفتیم که چون ما بازیگران اینجور و آنجور هستیم، از دولت می خواهیم که در رابطه با آلودگی هوا اقدامات عاجلی انجام دهد و اقدامات شان و نیز آمار واقعی مرگ و میر شهروندان را به خاطر آلودگی هوا در رسانه ها مطرح کند و یادشان باشد که ما به ایشان رأی داده ایم و می تواند روی کمک ما هم برای اقدامات جدی و عاجل برای رفع آلودگی هوا حساب کند. ما این نامه را نوشتیم و من در فیس بوک برای جمع کردن امضاء گذاشتم. ولی متاسفانه می دانید که کامنت های آن چه بود؟ برخی نوشته بودند که مگر خون شما بازیگران از خون ماها رنگین تر است که فقط برای شما باید هوا را تمیز کنند… این کامنت ها نشان می دهد که ما معنی دموکراسی را نمی فهمیم. دموکراسی یعنی حرکت صنفی. یعنی هر صنفی از منافع و از زاویه خودش به مسائل و مشکلات و معضلات برخورد کند و از منافع صنفی خودش دفاع کند. ما بازیگران از منافع صنفی خودمان دفاع می کنیم چون می دانیم ریزه کاری هایش چیست. بقیه گروه های صنفی هم مثل معلمان، کارگران، دانشجویان، زنان و… نیز هر کدام از منافع صنفی خودشان دفاع می کنند. بنابراین وقتی همه اصناف و گروه های اجتماعی شروع کنند به اعتراض و طرح مشکلات از زاویه منافع صنفی خودشان، آن وقت یک قدرتی ایجاد می شود و تشکل معنی پیدا می کند. تشکل همه با هم که معنی ندارد. یعنی هر صنفی در برابر آلودگی هوا از زاویه خودش موضع بگیرد و راهکار ارائه دهد و به دولت حرف اش را بزند.
«سید مهدی حجتی» وکیل دادگستری و مدرس دانشگاه نیز اظهار داشت: «من درود می فرستم به بانیان این نشست که یکی از بزرگترین دغدغه های شهروندان کلان شهری مثل تهران را موضوع این نشست قرار داده اند. طبق اصل پنجم قانون اساسی همه شهروندان مکلف هستند در حفظ محیط زیستی که در آن زندگی می کنند احساس مسئولیت بکنند و این وظیفه همگانی در قانون اساسی هم ذکر شده است. یعنی مبارزه با آلودگی محیط زیست یک وظیفه همگانی است. ما در حوزه حقوق کیفری ماهوی ما موارد متعددی را در رابطه با حقوق کیفری محیط زیستی قانونگذار ما وضع کرده است، اما عملا به نظر می رسد که این قوانین موجود بازدارندگی لازم را نداشته است و یا احیانا اگر هم می توانسته داشته باشد اما حداقل اراده ای برای اجرای این قوانین وجود نداشته است. من اشاره می کنم به قوانین مادر یعنی قانون مجازات اسلامی، ماده 668 قانون مجازات اسلامی می گوید هر اقدامی که تهدید علیه بهداشت عمومی باشد جرم است. اما مجازات اش فقط از یک روز تا یک سال حبس. یعنی این مجازات طبعا نمی تواند بازدارندگی لازم را علیه اقدام کنندگان در برابر بهداشت عمومی مردم ایجاد کند. این مجازات هم برای همه است و فرقی نمی کند در برابر یک شخص حقیقی مثل من و شما باشد یا یک شخص حقوقی مثل شرکت های خصوصی یا دولتی و غیره باشد. البته تا قبل از سال 1392 در قانون قبلی، شرکت های خصوصی و دولتی قابل تعقیب کیفری نبودند ولی در قانون جدید این امکان وجود دارد. اما در قانون مجازات اسلامی تعریف از آلودگی محیط زیست اینطور آمده است: پخش یا آمیختن موادی خارجی به آب یا هوا یا خاک یا زمین که کیفیت فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی به طوری تغییر یابد که برای انسان ها یا گیاهان یا حیوانات یا دیگر موجودات زنده مضر باشد. در سال 1374 هم قانونی تحت عنوان جلوگیری از آلودگی محیط زیست تصویب شد که طبق ماده 32 آن مجازات برای ایجادکنندگان آلودگی برای محیط زیست، مبلغ 30 هزار تا 300 هزار در نظر گرفته شده است. همانطور که می بینیم این مجازات ها، بازدارنده نیست. چون هر کسی می تواند دست در جیب اش بکند و این مبلغ را بدهد و تمام. بنابراین اساساَ در حقوق کیفری ما، مجازات برای عاملان آلودگی محیط زیست بسیار ضعیف است و بازدارندگی لازم را ندارد.» وی در ادامه گفت: «به لحاظ حقوقی اگر مثلا ثابت شود که مرگ یک فرد مثلا به خاطر آلودگی هوا باشد، ما یک بحثی داریم در حقوق که به آن می گویند، شراکت در جنایت و در چنین مواردی اولیای دم آن فردی که بر اثر آلودگی هوا مرده است می توانند در دادگاه طرح دعوا کند و علیه مسئولان محیط زیست طرح شکایت کند. در ضمن بحثی در حقوق داریم به عنوان پیشگیری از وقوع جرم. بنابراین قوه قضاییه طبق قانون اساسی وظیفه پیشگیری از جرم را بر عهده دارد. اما متاسفانه در این سال ها به رغم این همه آلودگی هوا هیچ اقدامی یعنی هیچ طرحی از سوی قوه قضاییه برای جلوگیری از اقداماتی که علیه محیط زیست می شود تا جایی که می دانم داده نشده است.»
«مهدیه گلرو» فعال دانشجویی نیز پشت میکروفون قرار گرفت و چنین گفت: من به عنوان یک قربانی آلودگی هوا هستم و در همین یک ماهه به خاطر همین مسئله در حال رفتن به دکتر و دوا و درمانم، و سرفه هایم قطع نمی شود. اما به غیر از قربانی آلودگی هوا بودن، من به عنوان فعال دانشجویی باید بگویم که مسئله آلودگی هوا با جنبش دانشجویی ارتباط زیادی داشته است چون همیشه دولت آقای احمدی نژاد در سال های زمامداری اش به خاطر آلودگی هوا، 16 آذر که روز دانشجوست را تعطیل اعلام می کرد.» وی در ادامه گفت: «همه شهرهایی که پُرترافیک هستند، حتما و لزوماَ آلوده نیستند. بنابراین ارتباط مستقیمی بین پُرترافیک بودن شهر تهران با آلودگی هوا وجود ندارد. بنابراین مشکل در جای دیگری است… به نظرم این که تشکل های جامعه مدنی در رابطه با معضل آلودگی هوا فعال شده اند و در حال کمک به حل این معضل و کمک به انجمن های محیط زیستی که به صورت تخصصی در این زمینه کار می کنند، اتفاق خیلی مبارکی است و از همین رو از برگزارکنندگان این نشست تشکر می کنم و امیدوارم در 5 سال آینده با این حساسیتی که در جامعه مدنی به وجود آمده؛ این هیولایی که پشت سر ما در حال گرفتن جان شهروندان است را بتوان مانند دیگر کشورهایی که با این معضل روبرو شدند و توانستند آن را مهار کنند، ما هم بتوانیم به زودی این هیولای مخوف آلودگی هوا را شکست دهیم.»
«مرضیه وفامهر»، بازیگر، کارگردان و نویسنده در این نشست در ابتدای سخنرانی خود گفت: خشنود هستم که سلولی از جنبش زنان ایران هستم چرا که باور دارم نمی شود عدالت خواه و آزادیخواه بود و برای حقوق از کف رفته ی زنان اندیشه ای نکرد، کودکان و اقلیت ها نیز جای کلمه ی زنان بگذارید اما مسئله ی زنان عمده تر است چرا که از کودکی تبعیض جنسیتی آغاز می شود و در هر اقلیتی نیمی زنان هستند، پس توجه به حقوق زنان توجه به دیگر شاخه های نادیده گرفته شده جامعه نیز هست.» وی در پایان سخنرانی خود گفت: «من وحشت دارم از مردمی که از هم گسیخته می شوند و دیگر “نبودن” را انتخاب می کنند”. نبودنی” که مبتنی بر بودنی از نوع والاتر نیست”. نبودنی” که نداشتن همگانی را عدالت می پندارند و شعارش” ندارم پس نداشته باش” ” می خواهم نباشم پس تو هم نباید باشی” است. نبودنی که میل به تخریب افسارگسیخته ای است و من و شما نمی شناسد، همه را می بلعد. بی شک دیدن آسمان آبی این میلِ مخرب را به تعویق می اندازد و این احوال را به آرامی تغییر می دهد. باشد که با توجه مسئولان به گوشزدهای روشنفکران پیشرو و هنرمندان ساختار شکن و مستقل، شهر از این دیوانگی بیرون بیاید و دل نگرانی ها و استقلال رأی ما حمل بر سیاه نمایی نشود. باشد که از آسمانی نیلگون پرنده ی امید به اندیشه ی ما پر بکشد و در هنرمان رخنه کند نه با سفارش و توصیه ی آقای رییس جمهور چرا که ما همگان به تدبیر و امید باور داشته ایم و داریم.»
«رضا دهقان» عضو سندیکای کارگری نقاشان به عنوان یک عضو از جامعه کارگری به سخنرانی پرداخت و گفت: «آلودگی هوا حالا دیگر پشت در خانه های ما آمده است، همه صدایشان درآمده است اما واقعیت آن است که سالیان درازی است که کارگران در بدترین شرایط و کمترین امکانات بهداشتی در حال کار هستند و متاسفانه تا حالا چه آن هایی که در «ان. جی او»های محیط زیستی هستند و چه آنهایی که دانشجو هستند در این مورد صدایشان در نیامده است.» وی سپس افزود: «بحث های من چندتا محور دارد که حول چندین سئوال سعی کردم آنها راجمع بندی کنم ولی در اینجا فقط به دلیل کمبود وقت، سرتیترهای بحث هایم را مطرح می کنم. اولین محور بحث ام این است که چرا باید تولید همراه با آلایندگی محیط زیست باشد؟ واقعاَ چه ضرورتی دارد که به خاطر تولید کالاهایی، آلودگی ایجاد شود و ضررش بیشتر از منفعت اش باشد؟ این به خاطر سود یک عده محدود و انباشت سرمایه است. اما محور دوم بحث ام این است که نقش و سهم کارگران در تولید آلاینده ها چیست؟ کارگران به دلیل این که شرایطی وجود ندارد که بتوانند کارهای مناسبی پیدا کنند مجبورند به هر کاری دست بزنند. نمونه اش همین «کارخانه سرب» در زنجان است که آلودگی ایجاد می کند یا همین «طلای تکاب» که با سیانور و بدون هیچ ایمنی و بهداشت، طلا را از خاک جدا می کنند. خیلی از مسئولان محیط زیست هم بارها و بارها اخطار داده اند و صدها حکم دادگاه داده اند اما هیچ کس هنوز نتوانسته این کارخانه را حتا برای یک سال تعطیل کند. مسئله دیگر همین تولید انبوه اتومبیل است. واقعا چه ضرورتی دارد که این همه ماشین تولید شود و یا وارد شود؟ درحالی که باید این همه جنگل را تخریب کنیم و جاده مثلا در شمال باز کنیم که این ماشین ها بتوانند از آن عبور کنند. همه این ها فقط به خاطر سوددهی است.» وی در ادامه خاطرنشان کرد: «کسانی که رأی داده اند باید جوابگو باشند که چرا در بودجه ای که همین دولتی که به او رأی داده اند، کمترین بودجه برای حمل و نقل عمومی در نظر گرفته شده است و مجلس هم کلیات این بودجه را تصویب کرده! اکثریت کارگران جامعه ما از همین حمل و نقل عمومی استفاده می کنند. الان این همه تاکسی فرسوده در سطح شهر است که این کارخانه ایران خودرو نمی آید کمکی به رانندگان تاکسی بکند و این تاکسی های فرسوده را جایگزین کند چون خود تاکسی ران ها پولش را ندارند که تعویض کنند.» این عضو سندیکای کارگران نقاش در پایان سخنرانی اش در رابطه با این پرسش که چگونه کارگران می توانند در مسائل مربوط به محیط زیست مشارکت داشته باشند؟ گفت: «کارگران و کلیه صنف هایی که کار می کنند مثل پرستاران، معلمان و… فقط با تشکیل اتحادیه ها و سندیکاها و آگاهی دادن از طریق این تشکل ها به کارگران است که می توانند در مسائل زیست محیطی مشارکت فعال و مؤثر داشته باشند.»
«امین نظری» عضو کمیته حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت که در اولین نشست اعتراضی کانون شهروندی زنان در مورد منشور حقوق شهروندی نیز شرکت داشت، در این همایش خطاب به حاضران گفت: اولین هشداری که درباره آلودگی هوا در ایران داده شده، سال 1336 بوده است. یعنی آن هشداری که در آن سال داده شد اگر تاریخ اش را برداریم گویی که برای امروز جامعه نوشته شده است. یعنی از آن سال تاکنون مسئله ای به عنوان آلودگی هوا وجود داشته و مطرح می شده است. یعنی این مسئله آلودگی هوا سالهاست اتفاق می افتد و در این سالهای اخیر روند رو به رشد آن متأسفانه افزایش پیدا کرده است. یعنی طی ده سال گذشته ما در تهران فقط 176 روز هوای پاک داشتیم و 1307 روز یعنی معادل سه سال، هوای ناسالم داشته ایم. واقعا این آمارها و آمارهایی که در رابطه با وضعیت بنزین ناسالم و کارخانجاتی که آلودگی انبوه ایجاد می کنند، افزایش خودروهای فرسوده و آلاینده و هزاران مشکل دیگر وجود دارد که همه این آمارها نشان دهنده فاجعه انسانی است، ولی متاسفانه ماها تا وضعیت به این مرز فاجعه آمیز امروز نرسد ما برای اتفاقاتی است که سالیان سال است دارد می افتد اقدامی نمی کنیم و مثلا اگر یک روز باد بیاید و یکی دو هفته هوا خوب شود ما دیگر یادمان می رود دور هم جمع شویم و در مورد آلودگی هوا صحبت کنیم و اقدامی انجام بدهیم. در واقع جامعه مدنی ما هیچ وقت کنشگرایانه عمل کند و همیشه واکنشی عمل کرده است. دو تا بازیکن فوتبال قلیان می کشند، در روزنامه ها غوغا می کنند، ولی در همین دو هفته ای که هوای تهران خیلی آلوده بود روزانه 800 نفر در تهران به بیمارستان ها مراجعه کرده اند، ولی روزنامه ها به عنوان یکی از بازوهای جامعه مدنی، هیچ عکس العملی درخوری نشان نمی دهند. باید به جای حرف زدن ببینیم راهکار عملی چیست. معضل فقط بنزین و خودروی فرسوده نیست، معضل سوء مدیریت در حاکمیت است. امیدوارم واقعا بحرانی که در رابطه با آلودگی هوا وجود دارد را واقعا درک کنیم و به جای برخورد واکنشی صرف، به دنبال آن برویم که این بحران را به صورت ریشه ای حل کنیم و نه موقتی و دولت را موظف کنیم که راهکارهای اجرایی و عملی پیدا کند و به مورد اجرا بگذارد.»
«سهراب مهدوی» مترجم و منتقد هنری که به دعوت کانون شهروندی زنان در این همایش حضور یافته بود سخنان کوتاهی ایراد کرد و گفت: «نکته اول به نظرم در بحث هایی که مطرح شد و در رابطه با مسائل و معضلات زیست محیطی بود با بینش و نگرش ما ارتباط دارد. یعنی این که ما خودمان را به عنوان انسان، جزیی از طبیعت می دانیم یا خارج از آن. من فکر می کنم ریشه این مشکلات در این است که ما انسان ها خودمان را جزوی از این کره زمین نمی دانیم. اما نکته دوم: استفاده از ادبیات نابودی و انهدام است. به نظر من ادبیات انهدامی، هیچ وقت کمکی به بهبود شرایط نکرده و نخواهد کرد. از این رو شاید بسیار ضروری باشد که استفاده از ادبیاتی که از آن بهره می بریم تا معضلات زیست محیطی را مطرح سازیم می بایست با ظرافت و بدون آن که احساس گناه به کسی منتقل کنیم یا بدون این که بخواهیم بگوییم که ما مسئول تمام این بدبختی ها هستیم، بیان کنیم. این امر به باور من، لازم است.»
«هادی کاشانی» فعال زیست محیطی و عضو «جمعیت داوطلبان سبز» در این همایش گفت : دو دهه قبل که در اوج فعالیت های تشکل های زیست محیطی در کشورمان بودیم، به نظر می رسید که دستور کار این فعالان و انجمن های محیط زیست واضح و شفاف بود یعنی دستور کارمان حول آگاه سازی و اطلاع رسانی عمومی در رابطه با مسائل زیست محیطی بود. به هرحال این فعالیت ها هم برای خودمان و هم برای قشری که این مسائل زیست محیطی را برایشان مطرح می ساختیم جذاب بود. اما امروز به نظر می رسد دستور کار اساسا عوض شده است. به خاطر این که الان دیگر مسائل زیست محیطی معطل آگاه سازی یک تشکل محیط زیستی نمی ماند. ما در مخیله مان هم نمی گنجید که روزی روزگاری در کمتر از دو دهه طیف آش شله قملکاری که امروز اینجا دور هم جمع شده ایم حول یک موضوع زیست محیطی به این راحتی جمع شوند و هر کسی با ادبیات و زبان خودش در این مورد سخن بگوید. و برای همین واقعا جای خوشبختی است که این اتفاق افتاده و جای بدبختی است که این به علت فعالیت های ما نبوده که این چنین اتفاقی افتاده است، بلکه به علت جلو افتادن مصائب زیست محیطی بوده است. اما مسئله ای که در این میان وجود دارد آن است که اگر ادبیات و زبان ما این همه گسیخته و تکه تکه باشد و هر کسی صرفا بخواهد با ادبیات خودش صحبت کند و تلاش نکند که ادبیات و زبان گروه دیگری را بفهمد و درک کند و سعی کند با آن ارتباط برقرار کند.» وی در ادامه گفت: «امروز دیگر یک تشکل زیست محیطی به تنهایی کاری ازش برنمی آید. درحالی که برخی ما فعالان محیط زیستی را در مظان اتهام قرار می دهند که شما به عنوان تشکل محیط زیستی چه کاری برای آلودگی هوا انجام داده اید. در پاسخ به چنین پرسش هایی باید گفت واقعا ما به عنوان یک تشکل محیط زیستی قرار نبوده که کاری برای آلودگی هوا انجام دهیم. آن زمانی که ما شروع کردیم به جمع آوری زباله ها در طبیعت، متهم شدیم به زباله جمع کن و یک عده هم خیال شان راحت شد که یکسری آدم هستند که می روند و این زباله ها را جمع می کنند. آنجایی که ما در مورد کاهش مصرف انرژی و آب صحبت کردیم، بقیه با خیال راحت مصرف کردند و فکر کردند یکسری به قول معروف احمق دیگر هستند که صرفه جویی می کنند ولی حالا همگی کم و بیش متوجه شده اند که تاثیرات تخریب آلودگی محیط زیست، فراتر از مرزها، قشرها، طبقات و تفکرهاست. امروزه علاوه بر قشرهای مختلف جامعه، عضو شورای شهر هم می گوید بچه من به خاطر آلودگی هوا بستری شده، نماینده مجلس هم می گوید آلودگی هوا خانواده ما را هم به ستوه رسانده، حکومت هم همین را می گوید. بنابراین مشکل کجاست؟ به نظر می رسد برای پیدا کردن راه حل، احتیاج به بازنگری در سبک زندگی تک تک ما وجود دارد و از سوی دیگر با کمک روشنفکران ما نیاز داریم که در ادبیات و اسطوره هایی که در پس ذهن تفکر جامعه است بازنگری کنیم. ما تا زمانی که باور داشته باشیم که مادر زمین همیشه زایاست و هر کاری ما بکنیم این مادر زمین است که جبران می کند و دوباره زاینده است، ما به خطا رفته ایم. چون دیگر اسطوره مادر زمین به پایان عصر خودش رسیده است و دیگر زمین، مادر و زایا نیست.» وی در انتها گفت: «یک زمانی ما به عنوان یک تشکل غیردولتی، غیرسیاسی و غیر انتفاعی کار می کردیم ولی امروز به هر مسئله محیط زیستی که دست می گذاریم، امکان ندارد که غیرسیاسی یا غیردولتی یا با کار داوطلبانه حل شود.»
«سیما یاری» شاعر و نویسنده نیز شعرش را با عنوان «گزارش هوا تقدیم می شود» قرائت کرد و شعر خود را چنین به پایان برد: «قلبم می کوبد بر سینه ی من: / مرگ را می بینم در این شهر، / در آشوویتس بزرگی به نام تهران…»
«علی گودرزی»، حقوقدان و وکیل دادگستری گفت: «به لحاظ حجم مقررات محیط زیستی، چه در دنیا و چه در ایران ما قوانین و مقررات فراوانی داریم، اما مسئله آن است که حجم بالایی از این مقررات رعایت نمی شود و ضمانت اجرایی هم ندارد. مثلا ما یکی از معدود کشورهایی هستیم که در قانون اساسی مان در اصل پنجاهم آن از محیط زیست صحبت شده است. کمتر کشورهایی هستند که در آن زمان که قانون اساسی ما تصویب شد، چنین اصل آوانگاردی در آن وجود داشته باشد. اما به رغم همه اینها ما مشکلات زیست محیطی بسیاری داریم. چون در میان بسیاری از مسئولان و مردم، هنوز محیط زیست یک امر فانتزی است و هنوز باور نکرده ایم که مسائل محیط زیست می تواند ما را بکشد یا زنده نگه دارد. هنوز برای بسیاری از مردم، آلودگی محیط زیست، به عنوان امری است که ممکن است ده سال آینده ما را بکشد و نمی توانند درک کنند که ممکن است همین امروز ما ممکن است در میان آن 200 نفری باشیم که روزانه یا در هفته و ماه، به خاطر آلودگی هوا کشته می شویم و بازتاب این ناآگاهی از مسائل محیط زیست در دولتمردان مان هم همین است. ما در 8 سال گذشته وضعیت اسفناکی داشتیم و حتا کار به آنجا کشیده بود که می گفتند ممکن است برای توسعه ما ناچار باشیم که به مناطق حفاظ شده دست اندازی کنیم و خیلی مشکلات دیگر زیست محیطی داشتیم در این چند ساله اخیر. ولی خوشبختانه امروز با همان رایی که خودم دادم، کسی در سازمان محیط زیست قرار گرفته که حداقل با گفتمان محیط زیستی آشناست و می داند محیط زیست چیست و برای همین من خودم جزو کسانی هستم که امیدوارم با تغییر دولت و نگرش برخی از مسئولان و رئیس سازمان محیط زیست، این انبوه مقررات محیط زیستی و پروتکل ها و معاهدات بین المللی که در زمینه هوا وجود دارد و به برخی از این معاهدات پیوستیم، بتواند به اجرا درآید و مشکلات به تدریج حل شود.»
«محمدرضا نیک نژاد» عضو کانون صنفی معلمان هم در این نشست سخنان کوتاهی ایراد کرد: اینجا طرف صحبت اکثر ما دولت مردان هستند چون واقعا ممکن است کار چندانی از دست ما بر نیاید. وی سپس بخشی از مطلب شان را که در روزنامه شهروند منتشر شده بود قرائت کرد.
«سعید دهقان» وکیل دادگستری و عضو شورای مرکزی سازمان های جامعه مدنی ایران، در این نشست اظهار داشت: «مسلم است که اصل 50 قانون اساسی در کنار قانون مسئولیت مدنی سال 1339 و در کنار تبصره ماده 19 آلودگی هوا سال 1374 مجموعاَ برای مسئولیت پذیری مسئولان در رابطه با آلودگی هوا کافی نباشد و نیاز است که این قوانین از سوی مردم و جامعه مدنی پیگیری شود. چون همین قانون مغفول مانده ی مسئولیت مدنی سال 1339، قانون خوبی است که می تواند مورد استفاده هم قرار بگیرد ولی چون پیگیری نمی شود بلااستفاده مانده است. بنابراین مهم ترین موضوع، پیگیری مردم و جامعه مدنی است و پیگیری هم می تواند در سه سطح انجام شود: یعنی در سطح دولت، در سطح جامعه مدنی و روشنفکران و در سطح تک تک شهروندان و مردم. وقتی کسی اقدام نمی کند طبیعتا این قوانین هم چه باشد و چه نباشد کاربردی ندارد. در واقع قانون بایدها و نبایدها را تعریف می کند اما بایدها و نبایدهای اخلاقی را من و شما باید مشخص کنیم. برای همین، فراتر از قانون می خواهم بگویم که آن چیزی که در جامعه ما مهم است مدنیت به معنی اخص کلمه و فراگیر شدن در توده جامعه است» وی در ادامه گفت: «مردم این روزها مسئله ای به نام آلودگی هوا را تجربه می کنند و نمی توانند نفس بکشند، اما جامعه مدنی علاوه بر این، طی 8 سال گذشته، آلودگی دیگری را به نام آلودگی بیان و کارکرد تجربه کرده بود که به خاطر آن، فعالان جامعه مدنی هم نمی توانستند نفس بکشند. حالا که چند ماهی است داریم یک نفس کوچکی در فضای جامعه مدنی می کشیم، بگذارید این نفس را با هم بکشیم و مثبت اندیش باشیم و امیدوار. به قول خانم سوسن شریعتی، جامعه ما به رغم آن که به دنبال زندگی است اما مرگ هم برایش عادی شده است، اما شاید این به دلیل همان دیدگاه ایدئولوژیک باشد که مرگ را حق می داند و آنقدر در جامعه ما این حقانیت مرگ، مطرح شده که عشق به زندگی هم نمی تواند آنرا کمرنگ کند.» وی در ادامه گفت: «من بسیار خوشحالم که پس از مدت ها از صنف ها و فعالان حوزه های مختلف امروز دور هم جمع شده اند و نشسته ایم و داریم صحبت می کنیم. این را دست کم نگیریم. شاید حرف درست این باشد که به دست اندرکاران و برگزارکنندگان این نشست بگوییم که این نشست ها خوب است که مستمر باشد اما متغیرهای مزاحم هم بسیار زیادند. چون دیگرانی هستند که برای ما تصمیم می گیرند.» وی در ادامه گفت: «اخلاق زیست محیطی آن چیزی نیست که بتوان با قانون تصویب اش کرد. مشکل صرفا مدیریت نیست و در دل جامعه هم هست، چون ما نتوانستیم هنوز شهروند مسئول بار بیاوریم چون خود ما در آموزش و پرورش، آنچه باید می آموختیم را نیاموختیم. برای همین به نظرم خوب است که صدای ما در رابطه با مسائل محیط زیستی نه صرفا به مسئولان که به شکل افقی و به سطح جامعه مان برسد. چرا که وقتی می بینیم بیش از 280 تا معاهده بین المللی در رابطه با آلودگی هوا هست و 70 تای آن جهانی است و بقیه اش منطقه ای است، یعنی مسئله آلودگی هوا یک امر جهانی است. بنابراین آنچه ما باید در جامعه خودمان بیشتر روی آن کار کنیم، اخلاقی است که در جامعه باید ریشه داشته باشد و نه از بالا به ما تحمیل شود.»
«مهدی بهلولی» عضو کانون صنفی معلمان هم در همایش به سخنرانی پرداخت و گفت: دو سال پیش من صاحب فرزندی شدم که همان موقعی که متولد شد بیمارستان متوجه شد که بچه مشکلی دارد و درست تنفس نمی کند. بعد ما او را به بیمارستان قلب با هزاران مشکلی که هر کسی با این جور مسائل روبرو شده باشد می داند چه می گویم، منتقل کردیم و بعد هم روز بچه 10 روزه عمل قلب انجام دادند ولی با وجود همه اینها، آخر بچه فوت کرد. بعد ما جویا شدیم که واقعا مشکل کجا بوده. برای همین به چندین متخصص مراجعه کردیم چون واقعا چنین موردی را در میان آشنا و دور و اطراف ندیده بودیم. به هرحال متخصصان گفتند که مشکل قلبی بچه، ممکن است ژنتیکی باشد و چه بسا ممکن است به خاطر آلودگی های شیمیایی و آلودگی هوا هم باشد. چون ما در خانواده چنین مشکل ژنتیکی هم در خانواده سراغ نداشتیم. به هرحال متخصصان هم می گفتند که نمی توانیم به قطع اظهار نظر کنیم ولی ممکن است به علت آلودگی هوا هم باشد. ولی جالب آن است که آن روزی که بچه ما درگذشت و آمبولانس آمد تا او را به بهشت زهرا ببرد برای دفن، ماموران آمبولانس به ما گفتند که همان روز حدود 16 تا بچه 10 یا 15 روزه را به بهشت زهرا برده اند که معلوم نیست که هیچکدام به چه علت فوت کرده اند. یعنی این آمارهایی هم که داده می شود مشخص نیست تا چه حد واقعیت هایی که در جامعه وجود دارد را منعکس می کند و نمی شود به این آمارها اعتماد کرد.
«اعظم طالقانی» بنیانگذار چند انجمن در حوزه زنان، و نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی نیز در این نشست سخنان کوتاهی ایراد کرد و گفت: «می بینید که خود ما هم قربانی آلودگی هوا هستیم. در واقع همه قربانی اند. واقعیت آن است که هر کسی که کارشناس هم نباشد، با مقایسه زندگی خودش در طول این چند دهه می تواند درک کند که در این چند سال اخیر در چه شرایط آلودگی هوا قرار داشته ایم. البته ما همیشه مسئله آلودگی هوا را داشتیم ولی این طور که در این چند ساله اخیر است واقعاَ نداشتیم و این طور ما را نمی کشت. مسئله پارازیت ها، مسئله بنزین ناسالم و ذراتی که با باد می آیند به کشور ما همه چیزهایی است که باعث افزایش و شدت آلودگی محیط زیست و هوا شده است.» وی در ادامه گفت: «با این آلودگی های محیط زیست و آلودگی آب و هوا، مواجه هستیم. از طرف دیگر با حاکمیت و دولتی مواجه بودیم که فکر مردم نبود. فکر نمی کنم هیچ آدمی که کمی شرافت داشته باشد و کمی مردم را دوست داشته باشد این طور بی فکر و بی برنامه عمل می کرد و این طور با کلمات و گفته هایش بیاید مردم را نابود کند.» طالقانی در ادامه سخنانش افزود که: «حضرت علی، دست نمی برد به شمشیر که آدم نکشد، ولی ما کاری می کنیم با روش ها و سیاست هایمان که با جان مردم بازی می کنیم و انسان ها را نابود می کنیم. واقعیت این است که دولت فعلی هم باید به این موضوعات توجه کند. وقتی آقای روحانی می خواهد اقتصاد را بهبود ببخشد باید ببیند کدام مردم قرار است از بهبود اقتصاد استفاده کنند؟ اول سلامتی مردم مهم است و سلامتی مردم هم جزو سیستم اجتماعی و اقتصادی است که ایشان باید به آن عمل کند. یعنی اگر لازم است این پارازیت ها قطع شود، قطع اش کنند نه این که مثلا وقتی آقای روحانی می رود سفر خارج، پارازیت قطع شود و وقتی برمی گردد دوباره وصل شود. یعنی به خاطر آن که آنجا از ایشان سئوال می کنند در این مورد، قطع اش می کنند و بعد دوباره پارازیت می اندازند. امروز سرطان گسترش یافته یا بچه ای را که یک هفته به دنیا آمده می بینیم، معلوم است که دارد از حال می رود. هر روز با چنین صحنه هایی مواجه هستیم و این بلاهایی است برای جامعه ما و اگر این دولت و دولت هایی که در آینده می آیند به فکر رفع آن نباشند، در واقع قتل مردم است چون فرقی نمی کند که من یک گلوله بزنم در مغز کسی، چه با روش ها و سیاستگذاری های غلط، چنین آلودگی ایجاد شود که تعدادی از مردم هر روز بمیرند.»
«رخشان بنی اعتماد»، کارگردان نام آشنای سینمای ایران، به عنوان حسن ختام و آخرین سخنران در جمع صحبت کرد و گفت: «در سرزمینی که بی بهاترین و بی ارزش ترین عنصر، جان انسان است چنین سرنوشت سیاهی برایم خیلی غیرقابل پیش بینی نبود. در مملکتی که طرح و صحبت در مورد هر آسیب اجتماعی با برداشت سیاسی و ملاحظات سیاسی، خفه شده، در نهایت به این شرایط می رسیم… و این ناشی از نابخردی سیاستگذارانی است که متأسفانه صرفاَ از زاویه سیاسی به مقولات اجتماعی و فرهنگی برخورد می کنند. به عنوان مثال یادم می آید وقتی داشتیم مستند «زیر پوست شهر» را می ساختم، در آن فیلم بحث ما این بود که اعتیاد در ده سال آینده شایع خواهد شد. شایع شدن به معنای آن که مثل میکروب وبا که وقتی می آید هرچقدر هم دستان مان را صابون بزنیم باز هم ممکن است ما را درگیر کند. آن زمان هم بحث ما در این فیلم که سال 1374 ساخته شد، همین بود که اعتیاد در حال تبدیل شدن به مقوله ای شایع است و نیز روسپی گری در میان جوانان در حال تبدیل شدن به موضوعی فراگیر است تا مسئولان متوجه این خطرات و آسیب های اجتماعی بشوند. طبیعتاَ این فیلم اجازه اکران نیافت و ده سال بعد تریبون رسمی حاکمیت مجبور شد که تصاویری از واقعیت اعتیاد را نشان بدهد و مسلما من آن فیلم را باید پنهان کنم چون دیگر الان حرفی برای گفتن ندارد و همه موضوع و خطراتی را که در این فیلم گوشزد کرده بودیم را حالا دیگر همه می دانند. این یک مثال بود از نحوه برخورد مسئولان با معضلات اجتماعی. امروز هم آلودگی محیط زیست، خطری است که آنقدر به ما نزدیک است که آن را نمی بینیم. یعنی در واقع به سایه ما تبدیل شده است و داریم ذره ذره جان می دهیم. و فکر می کنم خطر از درخواست و مطالبه از سیاستگذاران گذشته است. یعنی اگر به دنبال برنامه ها و اقداماتی از سوی سیاستگذاران باشیم، عین بسیاری از مقولات دیگر به هیچ کجا نمی رسد. برای همین فکر می کنم که تا جایی که می توانیم باید مسئولیت فردی مان را در قبال این شرایط به کار بگیریم. این به معنای این نیست که سعی کنیم خودمان تک به تک یک کارهایی بکنیم چون مثلا وقتی می گوییم از ماشین تک نفره استفاده نکنیم، خوب این یک مابه ازاء دارد یعنی افزایش و گسترش وسیله نقلیه عمومی، بنابراین وقتی مابه ازاء آن فراهم نشده طبیعتاَ نمی توان از افراد جامعه هم چنین درخواستی را داشت. ولی وقتی می گویم مسئولیت فردی مان را انجام دهیم، منظورم این است که یک کاری کنیم که حرف مان شنیده شود. از تلویزیون رسمی که قطع امید کامل وجود دارد، چون در دنیای دیگری به سر می برد و گویا برای آدم های دیگری از جهان دیگر با مشکلات دیگری برنامه می سازد. ولی ما می توانیم با کارهای فردی و گسترش آن در سطح جامعه، سیاستگذاران را وادار کنیم که کار بکنند.»
رخشان بنی اعتماد، سپس با پیشنهاد به راه اندازی «کمپین ماسک هایی که دیگر در برابر آلودگی هوا از ما محافظت نمی کنند» گفت: «بیاییم ماسک هایمان را که جلوی هیچ سمی را نمی گیرد و قدرت محافظت ما را ندارد به عنوان سمبلی برای نشان دادن اعتراض مان نسبت به آلودگی هوا به صورت مان بزنیم و سعی کنیم این نماد را به صورت یک حرکت در میان مردم گسترش دهیم. این «حرکت تصویری» شاید بتواند با گسترش خود، کسانی را که باید، وادار سازد که اقدامی کنند، ضمن این که مسئولیت های فردی مان را نیز در قبال محیط زیست بر دوش بگیریم.»
در این لحظه بود که اعضای «کانون شهروندی زنان» به عنوان گردانندگان این همایش، ماسک های سفید را که از قبل آماده کرده بودند بین حاضران پخش کردند و در حالی که رخشان بنی اعتماد هنوز پشت بلندگو قرار داشت، حضار نیز ماسک های خود را به صورت زدند و مجری نیز با اعلام همبستگی با پیشنهاد خانم رخشان بنی اعتماد گفت: «این ماسک روی صورت هایمان می گذاریم و از رگ گردن به ما نزدیک تر می شود، در واقع می تواند سمبل مرگی باشد که از رگ گردن امروز به ما نزدیک تر است.»
به پایان آمد این دفتر: پس از پایان سخنرانی ها و مراسم تصویری و نمادین «ماسک بر دهان بستن»، قطعنامه نشست «گردهمایی شهروندان در اعتراض به آلودگی هوا» توسط شیما قوشه، وکیل دادگستری قرائت شد. وی پس از تشکر از حاضران به خاطر حضورشان به رغم طولانی شدن این گردهمایی، قطعنامه را خواند. در بخش پایانی قطعنامه چنین آمده بود: «ما فعالان مدنی طی این نشست نگرانی عمیق خود را در مورد آلودگی هوا و تبعات جبران ناپذیر آن اعلام می کنیم و از ریاست محترم جمهوری، مجلس، شهرداری ها و تمام مسئولان بلندپایه نظام و کشور می خواهیم تا مسأله پیشگیری و مقابله با آلودگی هوا را در اولویت کلیه برنامه های قوای سه گانه، نهادها و سازمان های خود قرار دهند و با تخصیص بودجه، زمان و نیروی لازم و کافی، اقدامات قاطع و عاجل جهت رفع و مهار آن نمایند و صریح و روشن با مردم سخن بگویند و از پنهان کردن و خلاف واقع جلوه دادن این حقیقت به مردم بپرهیزند. از رییس جمهور محترم می خواهیم تا با ایجاد همکاری کامل تمام وزارت خانه ها با سازمان محیط زیست و با اولویت دادن به رفع این مشکل در اتخاذ سیاست های خارجی و دیپلماتیک و داخلی برای نجات شهروندان از این فاجعه جبران ناپذیر با جدیت و مسئولانه همت گمارند. همچنین از اصحاب رسانه می خواهیم تا در این مورد با احساس مسئولیت بیشتر به آگاهی رسانی و رشد افکار عمومی بپردازند و از نهادها و فعالان مدنی می خواهیم در این شرایط دشوار با پی گیری و همدلی بیشتر و با برنامه های فراگیر و عمومی در سطح خرد و کلان به آگاه سازی شهروندان و ارائه راهکارهای عملی با مشارکت جمعی و فعالیت های مدنی بپردازند.»
مریم بوبانی (بازیگر) شهلا اعزازی (جامعه شناس و استاد دانشگاه)، مه لقا کاشفی (عضو جمعیت مبارزه با آلودگی محیط زیست)، طاهره طالقانی (عضو موسسه اسلامی زنان ایران)، معصومه دهقان و نیز برخی از فعالان جنبش زنان از جمله طلعت تقی نیا، سعادت پیرانی، شهلا فروزانفر، پروین ضرابی، الهه صدری، نوشین احمدی خراسانی، ویدا بیگلری، سارا کریمی، ناهید کشاورز، معصومه وطنی، سارا خسرو آبادی، سمانه معظم، مینا ربیعی، اعظم اکبرزاده، فخری شادفر، منصوره خسروشاهی، زهره معینی، فرخنده احتسابیان، سارا محمدی اردهالی و… از جمله دیگر حاضران در این نشست بودند. برخی نیز که نتوانستند در این گردهمایی اعتراضی حاضر شوند، از جمله فرزانه طاهری، سید علی صالحی، محمد شمس لنگرودی، عباس مخبر، جواد موسوی خوزستانی، حمید مجد، باربد گلشیری، و… پیش از برگزاری نشست، با قطعنامه پایانی این گردهمایی اعتراضی، همبستگی خود را اعلام کردند.
آخرین دیدگاهها