ارسال کننده خبر غلامرضا اخلاقی
دریاچه ارومیه؛ مهاجرت خاموش روستائیان
همانگونه که دریاچه ارومیه در یک پروسه ۱۰ ساله رو به خشکی نهاد و اکنون دیگر چیزی حدود ۵ در صد از آن باقی است هم اینک مهاجرت خاموش روستائیان نیز از اطراف این نگین سابقاً آبی آذربایجان به آرامی آغاز شده و در یک دهه به اتمام می رسد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از ارومیه، همانگونه که در معادلات ریاضی، همیشه اصل ثابتی وجود دارد و قابل تغییر نیست بنابراین در همه جای دنیا 2 ضرب در 2 ، عدد 4 می شود و اگر 5 را از 8 کم کنیم عدد 3 باقی می ماند، در مسائل زیستی محیطی و اصولا” حاکم بر طبیعت نیز همین قاعده استوار است و قوانین حاکم بر طبیعت قابل تغییر نیست و آثار خاص خود را دارد.
اینکه تصور شود با از بین بردن موجودی از چرخه حیات، هیچ اتفاقی نمی افتد تصوّر بسیار باطلی است که رابطه ای با شعور و عقل آدمی ندارد چراکه خداوند، جهان هستی را در نهایت نظم آفریده و هر موجودی برای بر عهده گرفتن نقش و وظیفه ای خلق شده است.
آثار بحران دریاچه ارومیه محدود به گونه های جانوری نیست
در این مطلب صرفاً صحبت از گوزن زرد ایرانی، آرتمیا، فلامینگوها و یا یک موجود زنده ریز و کوچک نیست که در شرف نابودی قرار داشته باشد تا روزنامه نگاری بخواهد هشدار دهد، بلکه صحبت از یک اکو سیستمی به وسعت نزدیک به 6 هزار هکتار است که بود و نبودش علاوه بر میلیونها موجود زنده در متن و اطراف آن، یک ملتی را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
روزگاری نه چندان دور در این منطقه فقط در 150 هزار هکتار از اراضی، کشاورزی انجام می شد و کمی بیش از یک میلیون نفر در این سرزمین زندگی می کردند اما امروز بیش از سه میلیون نفر در استان آذربایجان غربی زندگی می کنند و حداقل 450 هزار هکتار از اراضی منطقه به زیر کشت محصولات کشاورزی رفته است.
از یک منظر این آمار کاملا طبیعی است، رشد سه برابری جمعیت، نیاز به رشد سه برابری زمین های زیر کشت کشاورزی را در پی داشته است.
فاصله رشد تخیلی با حقیقت تا بر باد رفتن ثروت های عمومی
اما اگر عاقلانه در همین اطلاعات و آمار دقیق شویم در می یابیم رشدی که مبتنی بر توسعه هوشمندانه بشری و مطابق معیارهای جهانی توسعه یافتگی باشد اتفاق نیافتاده است.
به زبان بهتر، رشد در ارقام ریاضی و به شیوه حساب و کتاب و منطق حاکم بر سه دهه پیش اتفاق افتاده و در این میان نه تنها استفاده از تکنولوژی های روز دنیا برای بهره مندی از حداکثر ظرفیتها با کمترین هزینه حاصل نشده بلکه مهمترین ثروت های منطقه برای دستیابی به حداقلی ترین توسعه یافتگی ها صرف شده که در نهایت به ثبات توسعه منطقه نیز منجر نشده و یک استانی را در مقام یک مصرف کننده تک محور و بی نصیب از مزایای توسعه یافتگی صنعتی باقی گذاشته است.
جای تاسف فراوان است که در طول این سالها ثروت های این منطقه از آبش گرفته تا نیروی انسانی فرهیخته اش در استان همجوار تبدیل به علم، تکنولوژی، کارخانه های فراوان و در نهایت توسعه آن شده است.
کشاورزان نخستین قربانیان انسانی بحران دریاچه ارومیه
به هر حال امروز قوانین لایتغیّر طبیعی در پی اثبات خود بر آمده اند و تا چندی دیگر کاملاً روشن می شود که استفاده بی رویه از آب در یک زیست بوم به حساسیت منطقه دریاچه ارومیه نمی تواند بی پاسخ باشد و قهر طبیعت با انسانهایی که کار را تا تغییر اقلیم پیش برده اند نخستین واکنش طبیعت است.
باز می توان تاسف خورد که شوربختانه نخستین گروه هایی که از قهر طبیعت در حوضه آبریز دریاچه ارومیه آسیب می بینند باز هم کشاورزان به عنوان فقیرترین و کم درآمدترین اقشار جامعه هستند.
در حالیکه باید مدیرانی پاسخگو باشند که سالها، بی فکرانه ظرفیت های این سرزمین را صرف آزمون و خطاهای خود کرده اند.
اما کی و کجا در کشورمان مدیری به خاطر بی تدبیری تاوان پس داده که اکنون در آذربایجان غربی این اتفاق بیافتاد.
استمرار بی تدبیری های مدیریتی در حل بحران دریاچه ارومیه
اما جای تاسف سوم که بی ارتباط به بی تدبیری های ریشه دار مدیریتی در ایران نیست زمانی هویدا می شود که در یابیم در میان این همه جلسه، همایش، کنگره، سمپوزیوم، میزگرد، کارگروه، جلسه و غیره و غیره که هنوز جرعه ای آب برای دریاچه ارومیه به ارمغان نیاورده، و حتی وضعیت دریاچه ارومیه را در محله ثبات نیز نگه نداشته، ساختارهای جدید و تشکیلات نوینی در حال راه اندازی است تا عده ای در این اوضاع بحرانی برای خود صاحب اسم و رسم شده و یا حق ماموریت، حق جلسه، سمت ها و مسئولیت های آنچنانی، آراء مثلا مردمی، افزایش رتبه های علمی و مزایایی از این دست شوند.
شیوه ساختار سازی برای مدیریت موضوع بحران دریاچه ارومیه وارد فاز جدیدی از بی تدبیری شده که در این روند به عوض آنکه بودجه های میلیاردی اختصاص داده شده به دریاچه ارومیه برای حل آن صرف شود، راهی جیب افرادی می شود که هم اینک در استخدام دولتند و در دستگاه های مربوطه حقوق های سرشار و ثابت به انضمام حق جلسات و حق ماموریت های مرسوم خود را دریافت می کنند و در این وسط از نمد دریاچه ارومیه به خیال بافتن کلاه جدیدی بر سر خود افتاده اند.
پرهیز از حق ماموریت های حرام، دریافت و پرداخت های خارج از شرع و قانون
نگارنده بسان بسیاری از مردمان این سرزمین دریافت هر گونه مبالغی از بودجه متعلق به حل بحران دریاچه ارومیه از سوی کسانی که در استخدام دولتند را به هر بهانه ای، حرام می داند و سندسازی برای پرداخت حقوق و مزایا برای افرادی که اساساً وظیفه قانونی شان کمک به حل بحران زیست محیطی دریاچه ارومیه است را جرم تلقی می کند و لفت و لیس از بیت المال تحت هر عنوانی را به مثابه حق یتیم می داند که عده ای در پی خوردنش هستند و باید از آن بر حذر داده شوند.
در چنین فضایی که در حال رخ دادن است بازهم باید قشر کشاورز به عنوان دون پایه ترین اقشار درآمدی جامعه تاوان پس دهد.
مدیران بی تدبیر مقصر توسعه بی رویه کشاورزی و خشکی دریاچه ارومیه اند
از سویی کار و بار و زندگی خود را به سبب بی کفایتی و بی تدبیری مدیران سالهای قبل از دست داده و مجبور به ترک روستا و مهاجرت می شوند و از سوی دیگر حقی که برای مدیریت وضعیت دریاچه ارومیه که در ارتباط مستقیم با زندگی و حیات و ممات کشاورزان است دوباره صرف دوره جدیدی از بی تدبیری ها می شود تا باز هم کشاورز نگون بخت متهم به خشکاندن دریاچه ارومیه شود.
مدیرانی که کشاورزان را با چاه های عمیق کنده شده در زمینهای شان مقصر خشکی دریاچه ارومیه معرفی می کنند باید پاسخ دهند آیا آنها کارخانه ای، صنایع مادری، صنایع فولادی، شرکت خودروسازی ای، چیزی در این سه دهه در آذربایجان غربی به بهر برداری رساندند و کشاورزان و بیکاران استان جذب آن نشدند؟
خوب است مدیران قدیم و جدید، نمایندگان قبلی و کنونی و مسئولان ارشد پیشین، اسبق و حال حاضر پاسخ دهند چرا از پیش از انقلاب تا کنون سهم بخش دولتی از صنعت آذربایجان غربی ثابت مانده و حتی به 5 درصد هم نرسیده است؟
وقتی مهاجرت خاموش 6 میلیون کشاورز در حوضه آبریز دریاچه ارومیه آغاز شده آیا کسی غیر از مدیران باید جوابگوی دلایل آن باشند؟
حساسیت های آذربایجان غربی در پذیرش مهاجرت خاموش 6 میلیون انسان
آغاز مهاجرت این همه انسان در جغرافیایی به حساسیت آذربایجان غربی از ناملایمات یک دهه نخست انقلاب در این استان به مراتب زیانبارتر است، چرا که آن زمان مردم این سرزمین با دشمن روبرو می جنگیدند اما امروز باید تن به بی تدبیری دوست، برادر و همسنگر خود بدهند.
آن زمان همین کشاورزان زمین های خود را رها کرده و با به تن کردن لباس بسیجی، راهی جبهه ها و مرزهایی شدند که اکنون بسیاری از تازه به دوران رسیده ها چنان از فرصت بودن مرزها سخن می گویند که آن زمان جرأت گذر از صد کیلومتری مرزها را هم نداشتند و بعضاً چه بسا هم پیاله دشمنان این آب و خاک نیز بودند.
توجه به آرمانهای شهدا در مدیریت ها و پرهیز از عوام فریبی
خوب است جهاد کشاورزی آذربایجان غربی که به رسم یک سنت غلط و کلیشه ای فقط به بزرگداشت شهدای جهادسازندگی سابق همت می گمارد کمی خلاقیت به خرج داده و یادواره شهدای کشاورز را برگزار کند که هزاران نفرشان بی ادعا، جان بر کف گرفته و بی آنکه به عکس گرفتن و مستندسازی خاطرات و یا آینده مدیریتی شان بیاندشند، مخلصانه در گوشه گوشه این سرزمین الهی در درگیری ها، پاکسازی ها و صحنه های تن به تن با دشمنان جان دادند تا امروز را نبینند که به خاطر بی تدبیری عده ای که به زعم خود، مدیر به دنیا آمده اند شاهد مهاجرت اجباری از خانه و کاشانه شان باشند.
در این میان عده ای هم هستند که جز کلیشه سخنی نمی گویند و راهکارهایشان نه تنها جرعه ای آب برای دریاچه ارومیه به همراه ندارد بلکه مخالفت همیشگی شان با طلوع خورشید از مشرق و غروبش در مغرب، هیچ تغییری در گردش ایام نداشته است بلکه چیزی که برای چنین افرادی حاصل آمده سوار شدن بر موج هیجان های ملتی است که بی اختیار در هر دوره ای به یک افرادی سواری داده اند.
امروز مهاجرت خاموش 6 میلیون انسان که اتفاقاً شغل شریفشان کشاورزی است آغاز شده و این سخن ادعای یک روزنامه نگار نیست بلکه عین سخنان قربانعلی سعادت استاندار آذربایجان غربی است که همین چند روز پیش در دیدار با محیط بانان و کارکنان اداره کل حفاظت محیط زیست استان بر زبان راند.
برای همچو نگارنده ای که اعتقادش به وضعیت مدیریتی آذربایجان غربی در چند دهه گذشته را در اشاراتی که از نظر گذشت بیان کرده می توان حق داد که معتقد باشد “تا گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست، چیزی که البته به جایی نرسد فریاد است”
آخرین دیدگاهها