محیط بان هادی پور گفت: آخر به چه گناهی باید ناقص شوم، مگر چه کردم جز خدمت به کبوتری که لانه نداشت به کلی که گرسنه بود و با چشمهای معصومش طلب غذا میکرد!
محیط بان هادی پور گفت: آخر به چه گناهی باید ناقص شوم، مگر چه کردم جز خدمت به کبوتری که لانه نداشت به کلی که گرسنه بود و با چشمهای معصومش طلب غذا میکرد!
به گزارش سایت خبری محیط زیست ایران (IENA)، محیط بان هادی پور نوشت: دیشب شب سختی بود،بعد از یکماه تلاش برای حفظ پایم و تحمل درد کمر خم کنم، دیروز برای همیشه رفت، خواب به چشمانم نیامد،این یکماه به سرعت از جلوی چشمانم رد شد،آن شب تاریک و شوم برای همیشه در خاطرم ماند،ضاربانی که به ناقص کردن بسنده نکردن و با ضربات سنگین بر پیکرم مرا تهدید به مرگ کردن، اسلحه بر شقیقه ام گذاشتن تا تن به خواسته هایشان بدهم که ندادم،آن لحظات چه سخت بود،زمان چه کند میگذشت.
وی ادامه داد: اما دیشب به مراتب از شب حادثه بدتر بود، دیشب سخت گذشت.تلخ همراه با درد، باورم نمیشد که پایم را از من گرفتن، من محیط بانم، پا برای من حکم بال دارد برای پرنده ، کودکیم به یادم آمد.مرحوم پدرم که همیشه میگفت کارت خطر دارد و من ترس دارم،واهمه دارم، بهتر که نبود تا این روزها را ببیند، در خواب هم نمیدیدم که……..، هنوز هم باور ندارم، من ماندم و افسوس و دردی جانکاه که بر روی قلبم سنگینی میکند.
این محیط بان فداکار در ادامه نوشت: شاید اگر لحظه ای خودتان را جای من بگذارید مرا درک کنید، آخر به چه گناهی باید ناقص شوم، مگر چه کردم جز خدمت به کبوتری که لانه نداشت به کلی که گرسنه بود و با چشمهای معصومش طلب غذا میکرد،به گلی که زیر صخره روئیده بود و آب میخواست….
آخرین دیدگاهها