سیل گلستان در چنبره تقلیل و ساده سازی

سیل

اگر جنگلها ویران نمی‌شدند این سیل رخ می‌داد؟ بله، قطعا رخ می‌داد. اما شاید با شدتی کمتر.

در پسانرمال اقلیمی

پیش‌فرض‌های رسانه‌ای مذکور از دو جهت باید نقد شوند: نخست اینکه دچار یک عارضه همه گیر علمی یعنی ساده‌سازی و تقلیل هستند. همه سیل‌ها ناشی از مولفه انسانی نیستند و هرگز با هیچ نوع مدیریت محیطی نه می‌توان کاملا مانع از وقوع سیل شد و نه عوارض و پیامدهای آن را به طور کامل مهار کرد. فقط چند هفته قبل در نقطه مقابل استان گلستان در نقشه ایران، یعنی استان خوزستان، سیل بزرگی رخ داد که آن نیز حاصل بارشی استثنایی بود که دست کم در هفتاد سال گذشته سابقه نداشت.

از سوی دیگر برعکس ترسالی شدید امسال خشکسالی‌های شدید دو دهه گذشته را شاهد بوده‌ایم. سختار (اکستریم)‌های اقلیمی اغلب همزاد و تالی یکدیگرند. چنین‌ترسالی شدیدی آن روی سکه آن خشکسالی شدید است. مهمترین اثر تغییر اقلیم بعد از افزایش متوسط دما، افزایش شدت، مدت و وسعت سختارهای اقلیمی همچون خشکسالی، سیل، توفان، شنباد، ریزگرد و… است.

تعدد وقوع سختارهای اقلیمی قاعدتا باید ما را به اینجا برساند که این سرنوشتی تازه است و باید خود را مهیای انطباق با آن کنیم. به ندرت ممکن است انسان بتواند مانع وقوع یک سختار اقلمی شود. سالهاست چرخندهای اقیانوسی سواحل شرق آمریکا را در هم می‌کوبند و هر بار میلیاردها دلار خسارت به جا می‌گذارند اما آمریکا نتواسته حتی یک درصد باعث تضعیف یکی از این چرخندها شود. اما انسان می‌تواند سبک زندگی و زیر ساخت‌ها رفاهی خود را با این سختارها منطبق کند.

نکته مهم این است که فقط بخش کوچکی از انطباق به معنای به کارگیری ابزارهای فنی تازه است. انطباق یعنی تغییر. یعنی فرضا قبلا موجودی آبزی بوده‌ای، حالا برکه خشکیده. باید مهیای زندگی در خشکی بشوی. این یعنی اینکه حتی برخی ارگانیسمهای حیاتی باید کاملا تغییر کنند تا بتوان به یک موجود خشکی زی تبدیل شد. این مسئله بزرگی است. این یک نرمال تازه اقلیمی است که ایرانیان باید مهیای انطباق با آن شوند.

رحق نشر عکسIRNA
Image captionسیل اخیر در گنبد کاووس

در نبود برنامه انطباق

آیا آنچه که گفته شد به معنای کاهش بار مسئولیت حاکمیت و دولت در برابر وقایعی همچون سیل گلستان است؟ قطعا نه.

غالب آنچه که درباره کم‌کاری‌ها در مدیریت محیطی و بعضا تخریب سیستماتیک منابع طبیعی و تاثیر آن بر تشدید اثر سیل در منطقه استان گلستان گفته می‌شود درست است اما نکته این است که هر آنچه که به عنوان قصور حاکمیت گفته می‌شود به واقع بخش کوچکتر کیفرخواست احتمالی است که باید علیه مجموعه مدیریت محیطی در ایران اقامه شود.

بخش بزرگتر این است که این مجموعه نه هیچ تصوری در باره نرمال اقلیمی تازه ایران دارد و احتمالا نه هیچ توانی برای انطباق با آن.

واکاری جنگل‌ها یا لایروبی رودخانه‌ها پروژه‌های دشواری نیستند. دشوارتر طراحی و اجرای یک برنامه جامع ملی برای انطباق ایران با نرمال تازه اقلیمی و سرنوشت تاریخی ناشی از آن است. به نظر می‌رسد که سیاست‌زدگی مفرط حتی کارشناسان محیط زیست را در ایران به این عارضه دچار کرده که متعاقب هر رخداد طبیعی یقه “مدیریت وقت محیطی” را بگیرند. در حالی که مسئله بزرگتر “پروژه کلان ملی” است.

مجموعه شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که چشم انداز را به اینجا کشانده و البته جمع‌بست همین شرایط که باید ایران را مهیای انطباق با سرنوشت اقلیمی تازه کند.

مدیریت پدیده‌هایی مثل سیل گلستان موضوعی پیچیده‌تر از داشتن یا نداشتن چند لودر و بولدوزر است. از سال‌ها پیش آشکار بوده که گلستان و همه دیگر استان‌های ایران دیگر نمی‌توانسته‌اند و نمی‌توانند چون سابق به زندگی ادامه دهند. نکته‌ای که امروزه در هیاهوی تحلیل‌های شتابزده و پیش فرض‌های تقلیلگرا گم شده است.