پایان همکاری با سازمان ملل متحد و آغاز تنهایی زاگرس

۱۰ سال همکاری سازمان ملل متحد و ایران برای حفاظت و توسعه پایدار زاگرس پایان یافت.

ارسال کننده : محمود نعیمی

پروژه حفاظت از زاگرس محدوده‌ای به وسعت دو میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار را زیر پوشش قرار می‌داد
گری لوئیس، نماینده سازمان ملل در تهران، دوشنبه ۲۶ بهمن تفاهم‌نامه تحویل پروژه توسعه پایدار زاگرس را به امضا رساند و این تمدن غنی فلات ایران را تمام و کمال به دولت ایران و سازمان محیط زیست واگذار کرد.
۹ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار بودجه این پروژه از سوی سازمان تسهیلات محیط زیست جهانی (GEF) و یک میلیون دلار آن از سوی ایران تأمین شده بود.
نماینده سازمان ملل علت جدایی سازمان ملل از این پروژه را «نشانه‌های موفقیتی» عنوان کرد که این سازمان از جانب دولت ایران مشاهده کرده است.
نشانه‌های موفقیت؟
اهدف پروژه حفاظت از زاگرس که با مشارکت سازمان حفاظت محیط زیست ایران، برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) و تسهیلات محیط زیست جهانی (GEF) در سال ۱۳۸۵ پاگرفت، خلق روش‌های نوین در مدیریت منابع طبیعی این منطقه، توجه به جوامع محلی و بومی ساکن در زاگرس، توسعه پایدار و همچنین حفاظت از تنوع زیستی در زاگرس بوده است.
باتوجه به اهداف مذکور حتی در خوشبینانه‌ترین حالت نیز نشانه‌های چندانی از موفقیت نمی‌توان مشاهده کرد.
سال گذشته مسئولان این پروژه خود اذعان داشتند که پس از گذشت یک دهه از آغاز آن، تنها حدود ۱۰ درصد پیشرفت در اهداف این پروژه حاصل شده است. البته در آن زمان جزئیاتی از همین پیشرفت اندک نیز ارائه نشد.
پروژه حفاظت از زاگرس محدوده‌ای به وسعت دو میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار را زیر پوشش قرار می‌داد. وسعتی که شامل استان چهارمحال و بختیاری، مناطق وسیعی از کهگیلویه و بویر احمد، اقلید و مرودشت در استان فارس و سمیرم در استان اصفهان است.
عروس سیاه بخت زاگرس
زاگرس را «برج آب» ایران می‌نامند، منطقه‌ای که مهم‌ترین ذخیره‌گاه‌ طبیعی ایران است و ۵۰ درصد آب شیرین مورد نیاز کشور را تأمین می‌کند. سالیان دراز دشت‌های جنوبی و مرکزی ایران با سرچشمه‌های رودزای همین فلات غربی ایران سیراب می‌شد و همین رودخانه‌ها بودند که جنگل‌ها و مراتع بی‌شمار زاگرس را رقم می‌زدند. از این روست که به زاگرس در طی تاریخ لقب عروس ایران داده‌اند.
اما اکنون از این عروس دیگر خبری نیست. به سبب سدسازی‌های گسترده و بی‌منطق، افزایش بی‌رویه استفاده از منابع و سفره‌های زیرزمینی، حفر هزاران چاه غیر مجاز کشاورزی و آلودگی رودخانه‌ها و منابع آبی با انواع پساب و فاضلاب، اکثر استان‌های حوزه زاگرس با «تنش آبی شدید» مواجه شدند.
خشکسالی به بارآمده در زاگرس، پوشش گیاهی و جنگل‌های این منطقه را نیز بی‌نصیب نگذاشت. علاوه بر خشکسالی، شش سال می‌گذرد که آفتی به نام ویروس ذغالی به جان جنگل‌های زاگرس افتاده است و دولت‌های دهم و یازدهم نیز برای آفت‌کشی و مقابله با آن کاری از پیش نبرده‌اند.
به گزارش سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری، بیش از یک میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار از جنگل‌های بلوط زاگرس در پی‌ خشکسالی و شیوع ویروس ذغالی خشک شده و از بین رفته‌اند.
همچنین ۱۴ گونه‌ گیاهی کمیاب تنها در پنج سال گذشته در استان چهارمحال و بختیاری منقرض شدند.
جنگل‌های زاگرس با شش میلیون هکتار مساحت، ۴۰‌ درصد جنگل‌های ایران را تشکیل می‌دهند. جنگل‌هایی که اینک بخش عمده‌ای از آن در سیر قهقرایی محیط زیست ایران به بیابان تغییر شکل یافتند.
پرونده ویژه: آنچه از جنگل‌های ایران بر جای مانده است
اکنون علاوه بر خشکسالی، هجوم ریزگردها و آفاتی مانند ویروس ذغالی که مثل بختک به جان جنگل‌های زاگرس افتاده، وضعیت بد معیشت مردم منطقه و زاگرس‌نشینان نیز تیشه بر جان درختان جنگل‌های غرب ایران زده است.
ایران جزو ۵۶ کشوری است که دارای پوشش جنگلی کم در جهان تلقی می‌شود و با توجه به منابع آبی محدود، تبخیر شدید و فرسایش بالای خاک انتظار می‌رود که مدیریت آن از اهمیتی دو چندان برخوردار باشد.
از سال ۱۳۵۷ به این سو، در خوشبینانه‌ترین حالت، حداقل ۳۰ درصد جنگل‌های ایران از بین رفته است.
توسعه پایدار آمرانه و مشارکت بومی‌ها
رشد جمعیت بدون ایجاد ظرفیت‌های کافی در ۱۱ استان حوزه زاگرس به بحران در اکوسیستم‌های جنگلی این منطقه منجر شده است.
عدم ایجاد شغل متناسب با رشد فراوان جمعیت، باعث رواج پدیده‌ای مانند قاچاق چوب و ذغال و همچنین کشاورزی و دامداری بی‌رویه شده و فشار شدیدی به طبیعت و جنگل‌‌های زاگرس وارد می‌کند.
Iran 2
حدود ۳۹ درصد از جمعیت ایران در مناطق جنگلی زندگی می‌کنند/ عکسی از فلات ایران
این موضوع بیش از هر چیز یادآور این نکته است که پیشبرد اهداف توسعه پایدار در مناطق کوهستانی و جنگلی زاگرس بدون مشارکت ساکنان محلی «راهکارهایی نخبه‌گرایانه» و شکلی از «توسعه آمرانه» است.
حدود ۳۹ درصد از جمعیت ایران در مناطق جنگلی زندگی می‌کنند. این جمعیت همانقدر که زندگی‌شان از پیامدهای منفی تخریب زیست‌بوم‌شان متأثر می‌شود، می‌بایست در منافع حاصل از مدیریت جنگل و محیط زیست سهیم باشند.
علاوه بر این در سال‌های اخیر فعالان محیط زیست در منطقه زاگرس از بی‌توجهی دستگاه‌های دولتی به جنگل‌ها و به طور کل زیست بوم این منطقه گلایه‌های فراوانی ابراز داشته‌اند. انتقادهایی از قبیل کمبود قابل توجه جنگل‌بان و محیط‌بان و فقدان حتی یک مرکز تحقیقات جامع اکولوژی در مهم‌ترین ناحیه زیست محیطی کشور.
زوال و مرگ تدریجی زاگرس درست در زمان همین همکاری‌ها و مشارکت‌های چندجانبه و به اصطلاح زیست محیطی رخ داد.
زین پس و بعد از پایان همکاری سازمان ملل و ایران نیز قرار است سازمان حفاظت محیط زیست ایران هر شش ماه یکبار بر نحوه اجرای توسعه پایدار و حفاظت از زاگرس نظارت داشته و گزارش آن را به وزارت کشور ارائه دهد.
البته باز هم هیچ برنامه مشخص و انضمامی به منظور نظارت و حفاظت از محیط زیست زاگرس در کار نیست یا دست‌کم چنین برنامه‌ای برای بررسی فعالان و پژوهشگران این حوزه اعلام نشده است. دولت یازدهم که خود را زمانی دولت زیست محیطی می‌نامید، بیش از پیش در این زمینه در ورطه شعار غلتیده است.
حفاظت از زاگرس با شیوه محافظتی یک دهه گذشته مرگ قریب الوقوع این منطقه را عن قریب رقم خواهد زد